دانلود سریال - صفحه 2

برای سفارش تبلیغات کلیک کنید
برای سفارش تبلیغات کلیک کنید
برای سفارش تبلیغات کلیک کنید

آرشیو

آن زمان سال است: هالووین 2018

آن زمان سال است: هالووین 2018
بررسی ها | 29/10/2018 | توسط Casanova Wong Kar-Wai


مدت کوتاهی پیش جورج رومر ما قطعه ای بی عیب و نقص را در هالووین امضا کرد - شب جادوگران ، فیلم اصلی ، سال 1978. جورج خوب یک واقعیت ناراحت کننده را برجسته کرد ، اگر دوست دارید ، اما بسیار مهم است و من با آن موافقم. فیلم محبوب سبیل ما امروز ، چهل سال پس از اکران ، دیگر ترسناک نیست. عجیب خواهد بود که برعکس باشد ، درست است؟ اما چرا چرا؟ زیرا کارپنتر مکانیسم های اصلی فیلم اصلی را به همین مناسبت ابداع کرد. ابتدا آنها آنجا نبودند (بله ، نگاه کنید ، من بلافاصله جلوی شما را می گیرم ، vez: قطعه جورج را دوباره بخوانید) ، سپس نجار وارد شد و ناگهان متوجه شدیم که باید با ماشین برش کنار بیاییم. و این عناصر پایه و اساس چهار دهه فیلم های ژانر شد: کپی ، بازسازی ، اختراع مجدد ، و حتی پارودایی. آنها بخشی از DNA سینما و در نتیجه ما هستند.


من تاریک شدم ، شیطانی کردم که درون DNA من پوسیده می شود

این س isال مهم است زیرا روحیه ای را تعریف می کند که ما برای دیدن هالووین دیوید گوردون گرین در سال 2018 به سینما می رویم. فکر می کنم هیچ یک از ما با فکر وارد اتاق نشویم: "من مطمئن هستم که کارگردان Pineapple Express ، جناب عالی و آن فیلمی که در ایتالیا با عنوان مترسک اکران شده است ، می تواند با معرفی حتی قراضه های کوچک ، اخبار و فرمول های شناخته شده انقلابی ایجاد کند. قادر به راه اندازی مجدد ژانر از ابتدا ، به مدت 90 دقیقه ما را به صندلی راحتی متصل می کند ، و قبل و بعد از هالووین خود را ایجاد می کند! ". نه ، من می گویم نه ما امیدوار بودیم که به یک فیلم ادای احترام و ادای احترام به فیلمی بپردازیم که در تمام این مدت ، از زمان اکرانش ، با دنباله هایی که عمدتا بی فایده یا جعلی هستند ، توسط دو بازسازی / راه اندازی مجدد کاملاً مشخص نشده و که به شهرت رسیده مجازات شده است. اکنون فقط سطح است. کمی شبیه بچه هایی است که پیراهن Unknown Pleasures را می خرند زیرا گرافیک عالی است اما در واقعیت آنها حتی نمی دانند چیست.


"همیشه طرفدار جمعه سیزدهم باش"

البته ، آنها همه اطمینان های لازم را به ما دادند: "ببینید ، این دنباله رسمی واقعی نسخه اصلی است ، بقیه موارد را فراموش کنید!". خود جان کارپنتر ، پس از سالها که همیشه و فقط اعلام کرد که او را لعنتی کرده است و بازسازی فیلمهایش را دیده است ، که دوباره برمی گردد تا بخواهد نام خود را به عنوان تهیه کننده و به عنوان نویسنده موسیقی متن در تیتراژ ابتدایی قرار دهد (طنین انداز و تا حدی تنظیم مجدد همراه با آن تاروی پسرش کودی). جیمی لی کرتیس در قسمت لوری استرود ، حتی نیک قلعه ماسک Boogeyman ، از شکل ، از مایکل مایرز را پوشیده است. به دوستان خود فکر کنید که عناوین ابتدایی حتی همان فونت اصلی را دارند اما ، سلام ، یک کدو تنبل وجود دارد که در ابتدا تقریباً همه آن را منقبض می کنند اما بعد ، یعنی آنها چیزها را پس می فرستند و دوباره جمع می شوند! اما بیایید نگاهی جدی به خود بیندازیم: انتظار چه چیزی را داشتیم؟


اطمینان خاطر

همانطور که گفته شد ، دیوید گوردون گرین ، به همراه کمدین دنی مک براید (قهرمان شخصی من برای Eastbound & Down که هرگز نامی برده نشده است) و جف فرادلی فیلمنامه نجار و دبرا هیل را برای اولین بار می گیرند و تصمیم می گیرند که از ابتدا شروع کنند. مایکل ، پس از زخمی شدن توسط لوری و تیراندازی توسط دکتر لومیس (Donaldone Pleasence) در ابتدا ناپدید شد ، سپس دستگیر شد و تا امروز در یک پناهندگی نگهداری شد. انسان ، که از نقاب خود محروم است ، در تمام این سالها دهان خود را باز نکرده است: او خود را محدود به بدبختی و شر ناب از همه منافذ کرده است. لومیس جدید از آن مراقبت می کند ، یک دکتر سارتین ، شخصی که به محض دیدن او فهمیده اید که او به شما درست نمی گوید. ما این را به لطف دو روزنامه نگار - آرون کوری (جفرسون هال) و دانا هاینز (ریان ریز دوست داشتنی) - که در حال ساخت پادکست مدل سریال درباره قتل های معروف هستند ، می آموزیم.


وجود دارد که "شکل" نیک! گرفتی؟ شکل…

در همین حال ، ما با آلیسون ، یک نوجوان کلاسیک از هادونفیلد آشنا می شویم ، همه دوستان زیرکی که بین یک مشترک و دیگری ، به مهمانی هالووین که توسط دبیرستان خود ترتیب داده شده است فکر می کنند. اما آیا من می توانم؟ با کی میرم مهمونی؟ چه بی خیالی ... اما آلیسون نوه لوری استرود است. مادر او کارن نام دارد و او دختر لوری است. کارن کودکی خوشی نبود: مادرش که از حمله مایکل فرار کرد ، به یک دیوانه پارانوئید فقیر تبدیل شد. زنی تنها ، با دو ازدواج ناموفق در پشت سرش ، که به یقین زندگی می کند که دیر یا زود مایکل برای حمله به او برمی گردد. در حالی که همه به آنجا رفتند ، او در سال 1978 ، با ترس از مرد سیاه ("سایه جادوگر!") در آنجا ماند و یک آمازون ، یک جنگجو شد. او در یک خانه پناهگاه زندگی می کند ، محاصره شده توسط اسلحه و تله. او دخترش کارن را به عنوان یک ماشین جنگی بزرگ کرد: او به او آموخت که از تفنگ ، کمان ، کمان استفاده کند. او به او آموخت که وقتی زمان فرا برسد او فقط قادر خواهد بود روی قدرت خود حساب کند ، وقتی شیطانی به سراغش بیاید هیچ پلیس یا

نویسنده:

تاریخ: چهارشنبه 30 مهر 1399 ساعت: 19:27

تعداد بازديد : 1212

به این پست رای دهید:

Mo Better Timo: نقد و بررسی The Night on us

Mo Better Timo: نقد و بررسی The Night on us
بررسی ها | 31/10/2018 | توسط توشیرو گیفونی

عبارات پس از یک روز تنظیم با تیمو

در جاکارتا ، نیمه شب ، تلفن همراه زنگ می خورد. یک کارگردان خواب آلود جواب می دهد ، او حتی وقت ندارد قبل از اینکه صدای تغییر یافته ای از طرف دیگر تلفن به او برخورد کند ، صحبت کند: "کیموسابه ، من هرمانو ، چگونه هستی که من باید در مورد انتخابات برزیل با شما صحبت کنم ، فکر نمی کنی امروز هوا به خصوص رطوبت داشته باشد؟"

"تیمو این تو هستی؟ ساعت سه صبح است "

"و در استکهلم ساعت 8 عصر است ، ما نمی توانیم اجازه دهیم سوئدی های لعنتی از ما پیشی بگیرند. برادر ، من برای فیلم بعدی چند ایده دارم. حال مادر چطور است؟ "

"ما قبلا در مورد آن صحبت کردیم تیمو ، ما واقعاً برادر نیستیم. آیا دوباره تیک تاک را چکش کرده اید تا آنها را بو بکشد؟ شما می دانید که من چه فکر می کنم "

"نه شخص ، این رژیم Headshot بود. برای این فیلم جدید فقط بخور با بخار آب نبات های مایع مایع شده است. من اژدهایان را دیدم ، خرس ها با من صحبت کردند. آنها به من گفتند همه کارها را انجام ده ما آن را The Night Comes For Us می نامیم ، ما سرمهای ترسناک بیمار خود را به علاوه همه چیزهای معمول گرت روی سر خود قرار می دهیم - چه کسی نمی خواهد بدلکاری را که از طبقه سوم سقوط کند به واحدهای تهویه مطبوع سقوط کند؟ کلاسیک عالی ما تارانتینو و آن مرد دانمارکی با عینک را که یک بار به تایلند رفته بود اضافه می کنیم. یا تایوان بود؟ چه کسی اهمیت می دهد. و سپس این دو کارگردان جوان دیوانه هنگ کنگی ، جان تو و جانی وو ، یا چیزی شبیه به آن را پیدا کردم. ما آنها را نیز قرار می دهیم. ما یک فیلم بسیار جدی گانگستری می سازیم ، اما با لحن های کمیک ، اما با پاشیده شدن گور ، اما با هنرهای رزمی ، اما با پاتوس بسیار ، چیزهای حماسی ، ما وارد چینی ها و همچنین نینجاهای لزبین می شویم. KIMO I'm VOLANDOOO "

"گریه مقدس ، تیمو ، دیگر نه. آروم باش. حالا من با ایکو تماس می گیرم و اجازه می دهیم همه چیز را درست کنیم. نفس می کشید و از خرسهای صمغی دور باش »

"بزرگراه بیابانی ، در لبه جزر و مد. قدیمی ، شما باید بیش از حد به این Venditti گوش دهید. آیا می دانید که او آنجلینا جولی را می شناسد؟ "

"ما محکوم به فنا هستیم".

آهنگ تم!

شب فرا روی ما - بله ، یک فیلم اندونزیایی با عنوانی ایتالیایی: چرا خوب است و چرا نتفلیکس - اوج کارگردان پر سر و صدا کارگردانی تیمو تاژجانتو است. این قله ای که باعث می شود بگویید ، خوب ، فقط Ctrl c + Ctrl v: من یاد می گیرم چگونه نام آن را بنویسم و acca و long i من را می خوانم. فیلمی از Mo Better Timo ، که در آن کارگردان در یک امر غیرممکن موفق می شود ، و دو شخصیت خاص خود را به سبک تبدیل می کند. آن چیزهای یک نوجوان درخشان و کمی شجاعانه ، مغرور و با پیشانی کج و معوج ، که کوانتوم و لووتو قبلاً آنها را برطرف نکرده بودند: پرخوری پرخون Headshot و ادعاهای Killers. شب بالای ما را می توان با تصویر تیمو خلاصه کرد ، پس از یک شب اسنیکرز ، که با هیجان در آینه صحبت می کند "این من نیستم که اشتباه می کنم ، این تو هستی که من را درک نمی کنی. من هرگز تغییر نخواهم کرد ، و تو دیر یا زود مرا می پذیری ». و اگر او درست نبود مرغ مرا نوک زد.


در اینجا من جانی تو را انجام می دهم

شب قابل توجه ایتو در کنار دریا آغاز می شود و پایان می یابد - درست مانند آنچه در Headshot ، اقتدار انجام شد. ایتو مردی چند کلمه ، قوی ، قدرتمند ، آشکارا قهرمانی است که از نوآر هنگ کنگ بیرون آمده و همچنین بند پسوند ضد- به دلیل وابستگی به سه گانه های چینی پیشوند است. اما ایتو ، در سه گانه ها ، برای دفاع از باند کوچک گوآپی محله که با هوای یک برادر بزرگ محافظ عبوس فرماندهی می کرد و از همه دوستان کودکی تشکیل شده بود ، به طور اتفاقی و نه به صورت انتخابی در آنجا به سرانجام رسید. فاتح ، دست راست وفادار ، صدای دیپلماسی و عقل است. بابی سفید وجود دارد ، که اعتیاد به مواد مخدر باعث ایجاد تنش با شر چینی شده است. بچه جاه طلب آریان وجود دارد. و سپس هر کس دیگری ، گوشت ذبح احساسی. ما گفتیم: اکنون ایتو در کلاسیک ترین روزهای چهارشنبه در دفتر کار است ، او و افرادش در حال قتل عام دهکده ای از ماهیگیران پارچه ای هستند که بر روی هروئین چینی ها کلاه درست کردند ، زمانی که او قبل از اعدام خلاصه یک دختر بچه که قصد داشت فرار کن. انفجار مسلسل به زیردستان و فرار با کمی بازمانده بعدا ، و ایتو یک شب روی سکوی پرتاب است که در آن ، با کمک تقریباً همه دوستان قدیمی باقی مانده ، باید از یک بی گناه دفاع کند ، قدرتمندترین سازمان جنایی در جنوب شرقی آسیا ، از جاکارتا فرار کنید و اگر وقت دارد ، حتی برخی از حساب های گذشته را تسویه کنید.


در اینجا من Refn را انجام می دهم

و شبی که روی همه آنها می افتد همانطور که به نظر می رسد طولانی است. در 20 دقیقه اول فیلم ، تیمو پایه های روابط بین شخصیت ها را می گذارد ، سکوی پرشی احساسی را ایجاد می کند که باعث می شود او هنگام شروع ضرب و شتم بالا و پایین برود ، افسانه ای فوق العاده دیژتیک معتبر ایجاد می کند اما به سختی به او اشاره می کند: شش دریاها (ابر قاتل مرموز در گذشته از پرداخت Triads) ، گذشته به عنوان جنایتکاران خرد و ناخوشایند ایتو و شرکت ، معرفی فاتح ، بابی و آرین ، اساسی

نویسنده:

تاریخ: چهارشنبه 30 مهر 1399 ساعت: 19:27

تعداد بازديد : 1058

به این پست رای دهید:

سه رنگ: فیلم تاریک ، معروف به تاریکی

سه رنگ: فیلم تاریک ، معروف به تاریکی
بررسی ها | 02/11/2018 | توسط زنا رولندز
هنگامی که من یک زنا کوچک بودم ، بین یک شعر تیتانوماچی و یک شعر هومری ، گاهی اوقات برخی از کتابهای کودکان مصور را نیز می خواندم ، و یکی از مورد علاقه های من این کتاب قرمز ، سبز ، زرد ، آبی و سفید بود که توسط برونو موناری ساخته شده بود. همانطور که بینش شما نشان می دهد ، این مجموعه ای از نسخه های مختلف داستان افسانه ای کلاه قرمزی بود: ابتدا آنچه را همه می شناسیم ، نسخه Brothers Grimm ، و سپس تغییرات دیگری در مورد رنگ ها (مورد علاقه من Little Hood Hood Hood بود زیرا دختر کوچک زندگی می کرد در یک فانوس دریایی و بارها و بارها الیوت اژدهای نامرئی را دیده ام ، من می دانستم که زندگی در فانوس دریایی روش خوبی برای دوست داشتن دیر یا زود با یک اژدها است. اما بیایید از این کار دور نشویم.) آن را می خواندم و بازخوانی می کردم تا اینکه به آخرین نسخه ، کلاه سفید سفید می رسیدم: من از قبل می دانستم چه چیزی در انتظارم است ، یعنی احساسی عجیب و غیرقابل تعریف. کلاه سفید سفید فقط صفحات خالی بودند - به جز یکی از مواردی که چشم های آبی کلاه سفید سوار کشیده شده بود ، و نه چیز دیگری. راوی گفت: "هرگز این همه برف ندیده ام": آنقدر برف که هیچ چیز قابل تشخیص نیست. نه طرح کلی خانه ، نه چوب ، نه پرچین جعبه. هود کوچک سوار مادربزرگش شیر و کره کرد ، و البته گرگ یک گرگ سفید بود ، در تمام آن سفید بودن قابل تشخیص نبود. داشتم آن صفحات بی عیب و نقص را ورق می زدم و احساس می کردم چیزی از دست من فرار می کند ، گویی سطح تفسیر غیرقابل دسترسی بیش از کلمات وجود دارد ، اما من دقیقاً نمی فهمیدم که این چیست ، و نه اینکه چگونه به آن برسم.

با این حال ، تمام این مقدمه های شاعرانه و نوستالژیک شما را از این واقعیت دور می کند که ناگزیر در شرف رسیدن است ...

لوسيو دالا ناگهاني اما اجتناب ناپذير خود را لعنت کن

من نمی دانم جرمی سالنیر واقعاً قصد داشت سه گانه شخصی خود از رنگها را بسازد یا خیر ، اما عناوینی که او برای سه فیلم اخیر خود انتخاب کرده فرضیه را دعوت می کند ، علیرغم اینکه (یا شاید دقیقاً به همین دلیل) به نظر می رسد س evال برانگیز تری است که دیگر. برای گفتن ، مدت ها فکر می کردم که ویرانه آبی فیلم مشهور ، پونتیاک مورد ضرب و شتم است که قهرمان داستان در آن زندگی می کند ، اما پس از آن اظهاراتی از خود Saulnier را خواندم که می توان در یک "خلاصه ، خوب به نظر می رسید" و همچنین اتاق سبز ، این طور نیست که اتاق واقعاً سبز است ، بیشتر به جای منطق ، مسئله جو و لحن است و شاید با این واقعیت پیوند خورده باشد که پسر پیش از کارگردانی ، حرفه ای مدیر عکاسی بوده است. Hold the Dark را اینگونه می نامند زیرا این عنوان همچنین عنوان كتابی است كه از آن گرفته شده است - اعتراف می كنم از سال 2014 توسط ویلیام جیرالدی ، هر چیزی را در مورد آن نادیده می گیرم - و همچنین اولین مناسبت است كه جرمی مسئولیت موضوع را ندارد و فیلمنامه و همچنین کارگردانی. اقتباس از این رمان توسط BFF Macon Blair (شخصیت اصلی سابق Ruin Blue و کارگر نازی در اتاق سبز) نوشته شده است ، که یک قسمت اجتناب ناپذیر را تراش می دهد و با Netflix قبلاً فیلم خود را به عنوان کارگردان I Don توزیع کرده است در این جهان دیگر در خانه احساس خانه کنید ، عنوان فوق العاده طولانی ، برنده ساندنس ، در اینجا بررسی می شود. به هر حال: Netflix.


متوقف کردن

INTERVAL: پاراگراف در فیلم های اصلی NETFLIX

موضوع: آیا درست است که همه فیلم های اصلی نتفلیکس مکیده اند ، و چرا؟ روش:
نظریه معروف به "همه فیلم های اصلی Netflix" در شبکه و در میان مخاطبان اینترنتی که مشترک سرویس پخش جریانی مشهور Los Gatos هستند ، گسترده است. شواهد در تأیید این پایان نامه ، به عنوان مثال ، در چهار فیلم آدام سندلر معروف به "لامردا" ، فیلم با جارد لتو در تعطیلات در ژاپن ، فیلم موفق با استعاره برایت ، آزمون جدید در انتظار دانکن جونز با عنوان بی صدا که در آن بسیاری امید خود را به آینده داستان های علمی تخیلی گذاشته بودند ، اما مجبور شدند فوراً نظر خود را تغییر دهند ، با ناامیدی شدید. برای رد ، حداقل تا حدی ، این نظریه ، موارد فوق الذکر وجود دارد که من در این دنیا در خانه احساس نمی کنم ، زیبا و غیر قابل انعطاف است که در این سایت دیگر هرگز به عنوان زندگی خصوصی و داستانهای مایروویتز نامگذاری نخواهند شد (که علاوه بر این ، ، آدام سندلر ثابت کرد که خوب است ، نشان می دهد که در زمان های دیگر او فقط آشکارا piss می کند) ، Okja فقط برای صحنه های دیوانه تعقیب و گریزها ، اتمام فیلم از دست رفته توسط اورسون ولز و جزئیات غیر قابل توجه شیر " طلا در ونیز 2018 با رم توسط آلفونسو کوارون برنده شد. به گفته کارشناسان ، نتفلیکس نیازی به ساخت فیلم های زیبا ندارد ، بلکه برای پر کردن کاتالوگ خود با مطالب است: لازم نیست بیننده بالقوه را متقاعد کند که از مبل بلند شود ، شسته شود ، لباس بپوشد ، از خانه خارج شود ، به سمت مالتی پلکس برود ، بلیط بپردازد ، برای تحمل 45 دقیقه تبلیغ تبلیغاتی برای دیدن فیلم خوب دوبله شده احاطه شده توسط افرادی که با صدای بلند درباره خروس هایشان صحبت می کنند و هنگام پاپ کورن آروغ می کشند * ، Netflix فقط باید تصمیم بگیرد اشتراکی را که برای دیدن Stranger ثبت نام کرده است لغو نکند چیزها یا O

نویسنده:

تاریخ: چهارشنبه 30 مهر 1399 ساعت: 19:26

تعداد بازديد : 1132

به این پست رای دهید:

ما اما چه کسی ، ما؟ بله ما. دریافت ما

ما اما چه کسی ، ما؟ بله ما. دریافت ما
بررسی ها | 08/04/2019 | توسط استنلیو کوبریک

مردم = گله

شما قبلاً در مورد Get Out نظر دارید و بی فایده است که اینجا باشید تا خلاصه ای از شما ارائه دهیم. این فیلمی بود که توسط یک سیاه پوست ساخته شده بود و عمدتا متوجه همه سیاه پوستان در ایالات متحده آمریکا (و بقیه جهان نیز بود ، اما به میزان کمتری) بود ، رویکردی که باعث عصبانیت برخی از افراد شد که از این امر محروم بودند. ، و دیگران عاقلانه آن را نادیده گرفته اند ، ترجیح می دهند بر این واقعیت تمرکز کنند که این یک وحشت بزرگ ، پرتنش و خنده دار بود و توسط کسی که ژانر را می شناسد و دوست دارد ، که این روزها همیشه چرب است ، شلیک شده است.

Noi ، یعنی ما ، یعنی ایالات متحده ، به یک معنا پاسخ جوردن پیل به کسانی است که احساس کرده اند از Get Out طرد شده اند. هنوز شخصیت جهانی وحشت بزرگ نجار و رومرو و نام های دیگری که کارگردان ادای احترام می کند را ندارد. به طور مداوم و از منابع ، سبک و مضمون ، او با ذوق و مزه عالی می نوشد - این فیلم دیگری است که آمریکایی ها برای آمریکایی ها ساخته اند ، که در مورد چیزهای بسیار آمریکایی ، جامعه آمریکا ، رابطه بین گروه های قومی و طبقات اجتماعی در آمریکا صحبت می کند ، از 1 99 و 99 on در خاک ایالات متحده - اما این یک کیفرخواست ، انگشت اشاره ، یا حداقل تحریک شوخ است که هدف آن همه کسانی است ، چه سیاه یا سفید ، که حداقل از یک لذت برده اند امتیاز کم

نوئی (بنابراین پیل شامل این ، اگر احساس می كرد در برابر اتهامات خود ایمن است ، عنوان آن را تو می گذاشت) وحشتی از فقیر و فقیر است ، كه در این برهه تاریخی كه به نظر می رسد درگیری ایدئولوژیك بین نخبگان شهری و توده ها وجود دارد تحت ستم روستایی به معنای ترسناک بودن پسر عموهای روستایی است ، فقط در اینجا دهات [SPOILER] و شهر به پس زمینه ای تبدیل می شود که چالش در برابر آن اتفاق می افتد.


"اوااااااااااااا"

حال بیایید کمی در مورد فیلم صحبت کنیم: نسخه کوتاه این است که این یک حمله به خانه است که در برهه ای خاص آغاز می شود. هر اتفاقی که بعد از وقفه رخ می دهد ، آنچه را که تاکنون اتفاق افتاده است ، آگاه می کند و آن را پر از معنی می کند ، به این معنی که خواندن آن قبل از مشاهده ، به معنای تخریب فیلم است. خوبی این است که Peele و شرکت در طی دو اقدام اول گوشت کافی را روی آتش قرار دادند تا من را از این که مجبور به بستن بازبینی در اینجا هستم ، نجات دهد و بگوید "خوب است ، به من اعتماد کن ، برو و آن را ببین!". بنابراین ، مقدمات!

فراتر از هرگونه نظر ایدئولوژیک یا سیاسی ، Peele شخصی است که مشتاق نشان دادن اعتبار خود به عنوان یک کارگردان معتبر ترسناک است. نوئی مثل اینکه در دهه هشتاد هستیم ، با یک سکانس پر زرق و برق از قد کودک که به عنوان پیش درآمد داستان عمل می کند و ما را معرفی می کند (یا ما را به سبک بلر ویچ معرفی نمی کند) با هیولای فیلم باز می شود ؛ در واقع این به معنای واقعی کلمه در دهه هشتاد باز می شود ، در حالی که آدلاید کوچک در این مراسم گم می شود ، در اتاق آینه به پایان می رسد و در آنجا او خود را ملاقات می کند ، ترسیده تا مرگ (چیزی که Peele در Noi انجام نمی دهد این است که نماد را روشن کند) . ما بعد از سی سال اعتبار افتتاحیه او را دوباره با چهره لوپیتا نیونگو و شوهرش که وینستون دوک است ، ملاقات خواهیم کرد ، که پس از پلنگ سیاه و ، خانواده مدرن ، خود را به عنوان یک استعداد بزرگ تأیید می کند.

لوپیتا نیز مورد تأیید قرار می گیرد (که وقتی صحبت از شخصی که قبلاً اسکار به خانه آورده است کمی خنده دار است) ، و عملکرد هیولای او دلیل خوبی برای عملکرد خوب نوئی است. همانطور که در یک وحشت کلاسیک با دختر نهایی ، دیگر جوان آدلاید قلب تپنده موضوع نیست: ما دوباره با او ملاقات می کنیم ، گفتم ، که با همه خانواده به تعطیلات می رود ، در همان خانه و در همان ساحل که سی سال او قبلاً برخورد کرده بود. پیله با یادآوری سکانس آغازین درخشش بدون هیچ شرم و شرم زیادی ، قهرمانان ما را با پا گذاشتن بر دنیایی بودن آنها ، به ما معرفی می کند و آنها را به عنوان یک خانواده طبقه متوسط متوسط طبقه متوسط با دختر نوجوان در شورش و پسر خاموش و تا حدودی خجالتی به ما معرفی می کند.


در عکس: خانواده tradizOK با عرض پوزش من متوقف می شوم.

این کلاسیک ترین سفره ای است که برای تهاجم به خانه تهیه شده است: یک خانواده عادی ، یک خانه منزوی ، یک حادثه اسرارآمیز که سی سال قبل اتفاق افتاده بود تا یک ماجرای فوق العاده ای به موضوع بدهد. همچنین دوستانی از خانواده ویلسون نیز وجود دارند که توسط الیزابت ماس عالی هدایت می شوند و به طور واضح وارد گوشت می شوند تا بتوانند سریعاً قارچ شوند تا جو را گرم کنند. و در یک نقطه خاص ، یعنی ما ، یعنی نگاههای خانواده ویلسون با لباس اسلیپ نات ، که در آستانه کلبه خود ظاهر می شوند و دست به دست هم می دهند ، قبل از هوم ، حمله به خانه آنها.

در اینجاست که پیل سه بار دریچه سمبولیسم را چرخانده و به آرامی شروع به ساختن ایده حمله به خانه می کند تا سرانجام با یک شتاب نیاز به تعلیق ناباوری خاصی داشته باشد ، اما کاملاً منطقی است اگر به تمثیل تعبیر شود و منطقی مورد تحقیق قرار نگیرد.

من خیلی زیاد میدوم قبل از اینکه به موضوع برسیم ، ما

نویسنده:

تاریخ: چهارشنبه 30 مهر 1399 ساعت: 0:02

تعداد بازديد : 363

به این پست رای دهید:

فیلم شزم Billy Supermaxieroe: بررسی Shazam!

فیلم شزم Billy Supermaxieroe: بررسی Shazam!
بررسی ها | 10/04/2019 | توسط Xena Rowlands و Darth Von Trier
خیلی آسان "چرا بله / چرا نه"! همه آنها این کار را می کنند. Xena Rowlands قطعه جدید و درخشان دنیای DC را برای شما دیده است ، اما ما همچنین مقدمه ای از Darth Von Trier را به شما ارائه می دهیم ، زیرا او می داند چگونه ریشه های باشکوه کمیک را بهتر از دیگران به شما بگوید اما به همین دلیل ، لعنت به آن ، هیچ چیز وجود ندارد. این راهی برای متقاعد کردن او برای دیدن فیلم بود. و سپس به شما "Shazam! چون من حتی سعی نمی کنم ، و چرا [بدون اسپویلر ، بخوانید] ».


A برای قساوت! دو برابر مثل زلزله و تراژدیا ... منتظر نمی ماند گیج می شوم

معرفی دارت فون تریر

من علاقه ای به دیدن این Shazam ندارم! من انگیزه این واقعیت را دارم که این برای من یکی از مواردی است که در آن شما نمی توانید بهترین نسخه شخصیت را جابجا کنید زیرا هیچ وسیله ای وجود ندارد و اگر نمی توانم آن را داشته باشم ، خیلی بی سر و صدا ، من به جای دیگری نگاه می کنم.
من یک پاکیزه کلاهبردار نیستم ، وقتی می خواستم سینکومیک را در بالا مرور کنم ، صحبت کردن در مورد آنها بود ، اما بر خلاف شخصیت های دیگر کتاب های کمیک که من اقتباس و انتقال آنها را کم و بیش رایگان پذیرفته ام ، برای من فقط یک تفسیر ممکن در این مورد وجود دارد. و آن تاریخ درخشان و منحصر به فرد در کمیک های خالق آن ، CC Beck است. نسخه شگفت انگیز ، نسخه نویسنده آن در فاست در دهه 1940 ، که در طی سالها توسط DC Comics تحریف شد و نسخه اصلی Captain Marvel را به عنوان Shazam ساخت! که ما می دانیم: یک ابرقهرمان دیگر ، یک پسر اضافی دیگر با یک شنل در یک پانتئون از قبل تغذیه شده ، در عین حال مارول نام واقعی خود را دزدیده است ، بدون اینکه یک هویت واقعاً برافراشته داشته باشد تا آنجا که در دهه های گذشته نیمکت بیشتری نسبت به زمینه انجام داده است ، به جز ریکاوری مهربانانه مانند جف اسمیت. بیچاره کاپیتان مارول!
من این را می گویم زیرا شخصیت اصلی یک مورد منحصر به فرد در دنیای ابرقهرمانان است: او هم یک ابرقهرمان تمام عیار است و هم یک تقلید مسخره انگیز از اینها ، در عین حال یک کارتون برای کودکان اما قبلاً به نوعی یک کمیک متون روایت برای کودکان بزرگتر است ، شخصیتی که از نظر گرافیکی و روایی بین Popeye بوداد ساگندورف با بازیگران شخصیت های حواس پرت معلق مانده است ، سوپرمن کارتون های برادران فلیشر با یک سبک عالی (که بروس تیم در تجسم دوباره یک کلاسیک گمشده چیزهای زیادی به دست خواهد آورد) و یک سرسخت ، لجباز ساده لوحی روانگردان مك كی. از نظر گرافیکی بهترین آن عجیب و غریب سبک دهه سی و چهل وجود دارد که از حیوانات انسانی (گربه فلیکس ، میکی موس ، سمفونی های احمقانه) گرفته تا قهرمانان انسانی مانند دیک تریسی چراغ راه هر کس باقی می ماند: از رابرت کرامب تا مت گرونینگ که از آنجا عبور می کند مایک آلرد ، هیچکدام


متشکرم.

وقتی دی سی حقوق شخصیت را بدست آورد ، در انبوهی از حقوق به دست آمده با خرید فاست ، پس از سالها در کمد تصمیم گرفت که آن را به بهترین شکل دوباره وارد بازار کند: دقیقاً همانطور که بود. صاف ، از همان سالهای طلایی که باقی مانده بود ، و همچنین خالق آن بک را برای طراحی ترسیم کرد ، که در این میان بخش را ترک کرده بود تا خودش را به تصویرگری تجاری اختصاص دهد. این کار توسط شخصی انجام شد که بسیار باهوش بود و در دام "ما آن را به روز می کنیم تا سلیقه نوجوانان امروز را به روز کنیم" یا دنیس اونیل ، یکی از کسانی که جهش بزرگسالی ابرقهرمانان را به او مدیونیم ، کسی که با نیل جفت شد ، انجام شد. آدامز بتمن را به یک کارآگاه هوشیار با رنگ تیره برگردانده بود ، و او را از اردوگاه دهه شصت که او را با کشتن او به شهرت رسانده بود ، بیرون کشید ، همان چیزی که باعث شد Green Lantern و Green Arrow به دو سرگرم کننده در مشکلات ایالات متحده تبدیل شوند ، از بوم شناسی تا نژادپرستی ، کسی بود که قهرمان را به آغوش اسپیدی آورده بود ، که میلر در تمام زندگی اش به کارهایش نگاه می کند و باعث می شود مرد سخت یک ابرقهرمانی بزرگسالان باشد ، شخصیتی بی ادعا که به عنوان یک شات در یک مجله گلچین متولد می شود.
اونیل همه این کارها را قبلاً انجام داده بود ، وقتی در سال 1973 سری جدید این شخصیت را افتتاح کرد و متوجه شد که تنها راه سالم وجود کاپیتان مارول همانطور که تصور می شد توسط دست کسانی است که او را خلق کرده اند ، به ویژه اینکه او لحن و گرافیک او علامت تجاری خود را در ایجاد شخصیت های کلاسیک بزرگ کرد زیرا او می دانست این کار با همه چیز کار نمی کند. وقتی شخصیت شما یک کیک بیف صورت کمی کسل کننده است که با کرم های بیگانه با هوش شیطانی و غول پیکر و دانشمندان اپرت دیوانه برخورد می کند ، نمی توانید پشت هر شیادی و اختراع مجدد پنهان شوید ، شما باید آن جنون ساخته شده از تعجب های احمقانه مانند "مقدس" را بپذیرید. مولی! " و دکمه های دکمه مانند آرکیبالدو و پترونیلا اما شخصیت های واقع گرایانه است. این ریچارد اسکاری با ابرقهرمانان ، با سو mal نیت ناخواسته ، ناگزیر پست مدرن اما نه بدبینانه کسانی است که عملیات در حال انجام را می فهمند.

سریال O'Neil و Beck برای راه اندازی مجدد این شخصیت دوباره پخش شد

نویسنده:

تاریخ: چهارشنبه 30 مهر 1399 ساعت: 0:01

تعداد بازديد : 1030

به این پست رای دهید:

بررسی فیلم When Dad Blocks the ATM: Superman IV - The Pursuit of Peace

بررسی فیلم When Dad Blocks the ATM: Superman IV - The Pursuit of Peace
بررسی ها | 12/04/2019 | توسط جورج رومر

"سوپرمن IV: تلاش برای پول"

قطعه توسط نانی کبرتی

من یک آدم بدبین جدی هستم.
هنگامی که گرتا تونبرگ در صحنه جهانی ظاهر شد ، حتی قبل از اینکه دهانش را باز کند ، من دیگر از این که چند بزرگسال از او سو استفاده کرده و یا او را دستکاری می کنند دلگیر شده است ، زیرا اینها عملیاتی است که متأسفانه من قبلاً شاهد آنها بوده ام. نه به این دلیل که گرتا قادر به فکر کردن نیست ، ها؟ خدای ناکرده ، او 16 ساله است ، نه 7 سال. فقط به این دلیل که اگر او روی صحنه بود به این دلیل است - من در شرف گفتن یک پیش پا افتادگی هستم - کسی به خوبی می داند که یک گه ساده گفته شده توسط یک دختر بچه بیشتر از یک گزارش اعلام شده متفکر ، دقیق و دقیق کار می کند توسط یک متخصص متخصص در این زمینه. اما صرف نظر از آنچه او گفت و اینکه چگونه واقعاً آنرا بیان کرد ، به لطف الهی این واقعیت که انگشت خود را به سمت یک مسئله واقعی و جدی گرفت که به لطف او بیشتر از زمانی که بزرگسالان آماده در مورد آن صحبت می کنند ، مورد توجه قرار می گیرند. و بنابراین ، شاید مراقب باشیم که اشتباه نکنیم او را با مارگریتا هک که بارها و بارها شبیه به آن شبیه سازی شده است ، باید او را تشویق کنیم و امیدواریم که واقعاً به دامن زدن به او کمک کند.
اما از آنجایی که من واقعاً یک پیرمرد جدی جدی هستم ، دومین چیزی که به آن فکر کردم جرمی کوچک از سوپرمن چهارم بود.
جرمی کوچولو سوپرمن چهارم در یک برهه فکر می کند "برای ایجاد صلح در جهان چه لزومی دارد؟ کافیست سوپرمن تمام سلاح های هسته ای را بشکند. در واقع ، اکنون من نامه ای برای او می نویسم و به ما می گویم. سپس اولین اتفاقی که می افتد این است که ، به طور تصادفی ، سرمایه دار غیرقابل قبول اطلاعات ، دیوید وارفیلد ، این نامه را می بیند که در غیر این صورت نادیده گرفته می شد ، چشمان دلاری او مانند کارتون های عمو اسکروژ بیرون می آید و اعلام می کند: "ما این پسر کوچک را به یک ستاره! " (من به شما گفتم که قبلاً اتفاق افتاده را دیده بودم). در نتیجه سوپرمن حساس می کند ، می گوید: "آه ، اما من به این موضوع شکستن سلاح های هسته ای فکر نکردم ، چه ایده ای مبتکرانه است" ، او از سازمان ملل اجازه می خواهد و ادامه می دهد. دمار از روزگارمان درآورد؟
خیلی بد است که لوتر با یکی از برنامه های معمول کامکارون خود مانع راه می شود ، اما این مسئله دیگری است.


"... و بنابراین من به شکستن همه سلاح های هسته ای فکر کردم"

شکافهای سوپرمن III و سوپرگرل (SPOILER: ما برمی گردیم) دو پیامد جدی به همراه داشت: 1) کریستوفر ریو عصبانی شد و 2) حقوق این شخصیت به فروش رسید.
طولی نکشید که کانن افسانه ای ، که از قبل با وارنر همکاری می کرد ، مسئولیت این وضعیت را به عهده گرفت: دو پنی برای دور انداختن از اینجا ، به کریستوفر ریو اجازه می دهد تا موضوع را خودش بنویسد تا روح شخصیت را بازیابی کند (بلکه فقط نقش اصلی ...) فراتر از آن.
هنگامی که سالکیند از مسیر خارج شد ، لوئیس و لوتر برای رسوایی و خاموش شدن دوباره آماده می شوند تا قطار را دوباره روی ریل ها قرار دهند.
اما کانن کانن است: با ایده ها خیلی جلوتر است ، با پول خیلی عقب است.
آنها در آن زمان اولین کسانی بودند که توانایی های تجاری ابرقهرمانان و افسانه ها را درک کردند: آنها حق نیمی از مارول را خریداری کردند ، کلاسیک های گریم را تیراندازی کردند ، هر دو سی سال قبل از دیزنی. اما همه چیز خیلی کم هزینه بود تا بتوانید واقعاً از بین ببرید.
تا آن زمان آنها با کمترین هزینه و محدود کردن ضررهایشان حتی در شکست زندگی می کردند ، اما 1987 سالی بود که آنها فریاد می زدند "می رود یا خراب می شود" و با Superman IV ، Masters of the Universe and Over the Top بزرگ شرط می بندند ( 12 میلیون فقط برای متقاعد کردن استالونه هزینه شده است).
برای سوپرمن آنها بودجه ای 35 میلیونی تهیه می کنند ، اما وقتی شروع به تیراندازی می کنند و حتی اگر ما در جشنواره Fyre بودیم ، بلافاصله نصف می شوند.


"ما هیچ پولی برای ابرقدرتها نداریم" "اصلاً چیزی نیست؟" "Dunno ، من می توانم ناخن هایمان را رشد دهم ..." "فروخته شد"

آیا تا به حال به دنباله های نظرات روی DVD ها گوش می دهید؟
Superman IV از بهترین های تاکنون است.
مارک روزنتال ، نویسنده فیلمنامه ، این کار را می کند ، که نوشتن فیلم با هلن اسلاتر (ستاره سوپرگرل) ، ارتباط مبهم با حق رای دادن سوپرمن است و نوشتن فیلم The جواهر نیل.
روزنتال در موقعیت نامناسبی کسی قرار دارد که فیلمی 35 میلیون دلاری نوشت و فیلمبرداری آن را با 17 فیلم دید و دهه ها بعد او هنوز چنان عصبانی است که درست از تیتراژ ابتدایی شروع به اهانت به فیلم می کند.
و او حق دارد که بفروشد: اگر کاری وجود ندارد که کانن نتواند انجام دهد ، این کمبود بودجه وی است.
در دقیقه 1 ، وقتی اعتبار ابتدایی نمی تواند سنت را کنار بگذارد ، شما را کاملاً دیوانه می کند ، اما به جای اینکه با اعتبارات سه بعدی به فضا پرواز کنید ، یک زوم نیمه محسوس نسبت به سیاره زمین است تیتراژهای کارتونی که با دم ساخته شده در آمیگا 500 و موضوعی از جان ویلیامز به هم می خورد که انگار اتفاقی نیفتاده است.
اما نماد چیزهای بی اهمیت کل عملیات ایده ای بود که با آن به جای تیراندازی در نیویورک گران قیمت ، Metropo را تنظیم کردند

نویسنده:

تاریخ: چهارشنبه 30 مهر 1399 ساعت: 0:00

تعداد بازديد : 1123

به این پست رای دهید:

اگر نه اکنون ، چه زمانی: جهنم

اگر نه اکنون ، چه زمانی: جهنم
بررسی ها | 1394/04/15 | توسط Casanova Wong Kar-Wai


در این مرحله باید موضع بگیریم. دیگر نمی توانیم سکوت کنیم. بنابراین ، فیلم Hellboy ساخته نیل مارشال روز پنجشنبه در سینماهای ما اکران شد ، درست است؟ در اینجا ، از صبح روز پنجشنبه شروع به خواندن مقالات متناوب نگران کننده ای کردم که دست آنها را گرفت ("اوه ، اما شما می دانید چگونه است ، درست است؟ تهیه کنندگان و کارگردان با هم درگیر شدند ، آن بازیگر آنجا خوشحال نیست ، که دیگر او از فیلمبرداری صحنه های خاص خودداری کرد ... "nzomma" ، "na camboggia") و نسبتاً وحشیانه کسانی که آن را در پیش نمایش دیده بودند. حال ، در مورد آشفتگی که ممکن است برپا شده باشد ، ما در مورد آن چه می خواهیم بکنیم؟ مشخصاً دوست ما نیل مارشال بسیار بدشانس است. این یک پدیده واقعی است ، ما می دانیم که قسمت های بازی تاج و تخت به کارگردانی وی برای شهادت وجود دارد ، اما تا آنجا که به سینما مربوط می شود ، پس از آشفتگی روز رستاخیز ، بدیهی است که آن وضعیت ناخوشایند وحشت و عملی که او با سربازان سگ و هبوط به دست آورد. به طور خلاصه ، Hellboy می توانست برای او نمایشی از ورود به سری A باشد ، اما اوضاع به همین منوال پیش نرفت. در حال حاضر صحبت از فاجعه در گیشه ، در Rotten ما در 15٪ خوب هستیم (اما این نظر منتقدان است ، که به شما یادآوری می کنم نخبه رادیکال شیک است ، در حالی که برای مردم ، شکم کشور ، مردم ، کارگران صادق ما از 65 سال هستیم ٪) ، در IMDb رأی 5.5 است. به طور خلاصه ، هیچ کس فیلم را دوست ندارد. و این جایی است که ما میدان را می گیریم. بله ، زیرا Hellboy یک فیلم کوچک و خنده دار واقعا خوب است.


تفریح تفریح تفریح

علاوه بر این ، بگذارید چیز مهمی را برای شما بازگو کنم. تقریباً در تمام انتقادهایی که خوانده ام ، مقایسه با دو فیلم دل تورو ، که حتی از آنها به عنوان قدرت چهارم نیز یادآوری نشده است ، در وسط قرار گرفته است. آسان است ، اکنون که گیلرمو در کتابخانه خانه خود اسکار دارد ، او یکی از دوستان هالیوود است که حساب می کند و همه نویسنده او را با A حرف می زند ، اما در آن زمان اوضاع دقیقاً اینگونه نبود. وقتی پسر جهنمی اش بیرون آمد ، پسرک تقلید و فیلم Blade II عالی را انجام داده بود (خیلی خیلی کمی فیلم های اسپانیایی او Cronos و El Espinazo del Diablo را دیده بودند) و حتی اگر خیلی تلاش کنم ، به نظر نمی رسد که اطلاعات خوبی در مورد شغل حرفه ای بیننده مکزیکی در Il Cinematografo یا مقالات الهام بخش در Il Corriere o Repubblica. توجه ، من دو پسر جهنمی دل تورو را دوست دارم و همچنین بسیار ، به نظر من آنها بسیار عالی بودند به ویژه از نظر توانایی زیبایی شناسی مینیولا را به صفحه نمایش بزرگ می آورند ، اما به نظر من امروز بسیاری صحبت می کنند در آن زمان شما برای فیلم دیگری در مورد "عروسک ابرقهرمان آن فیلم ها رونق می گیرید" ، اما امروز در مورد آن به عنوان فیلم مورد علاقه خود صحبت می کنید. اما ما یک حافظه طولانی داریم ...


در سمت چپ سینمای تعهد ، در سمت راست شیطان

من می گفتم: Hellboy of 2019 یک فیلم کوچک خنده دار واقعا خوب است. البته ، نقص ها کم نیستند ، اما تا آنجا که من فکر می کنم از آن لذت بردم. بیایید از نقص ها شروع کنیم (و سعی کنیم موارد مربوط به دوبله ایتالیایی ، واقعاً غیر قابل تحمل ، آدریانو جیانینی دشمن مردم ، maccosa you do، maccosa) را کنار بگذاریم. نبرد نهایی شایسته این نام از دست رفته است. این نوید یک چیز دیوانه وار با ورود برخی از هیولاهای باورنکردنی است اما پس از آن شما ترجیح می دهید آن را کوتاه و به روشی تکه تکه کوتاه کنید. داستان بیش از حد بهم ریخته و گوشت زیاد روی آتش است. در صورت راه اندازی مجدد ، یک داستان اصلی وجود دارد (عینک آفتابی بسیار قابل توجه نازی ها) ، معرفی شخصیت های ثانویه اما اساسی ، بابا یاگا از The Call of Darkness ، خرچنگ بسیار خوب جان ( که نمی فهمید اما این کلیسای توماس هادن است) ، غولهای متعفن ، بسیاری از چیزها - کامل با شاه آرتور ، Excalibur و Merlin - گرفته شده از The Wild Hunt و The Storm & The Fury ، مکزیک خون آشام luchadores ، آلیس موناگان (با بازی ساشا لین) ، جگوار گرگینه بن داییمیو (دانیل دا کیم با نام مستعار جین از گمشده) و همچنین یک مینی لانستینو برای دنباله ای بعید با آن شخصیت در آنجا که همه منتظر آن هستیم ... خلاصه ، یک مقدار از مواد برای مدیریت سخت است فقط یک فیلم.


عروسک ها!

نقص دیگر هوای ضعیفی است که فیلم با خود حمل می کند: دیجیتال چیزهای کمی است (سکانس غول ها یک نمونه وحشتناک است) و تمام سکانس های تنظیم شده در لندن فریاد می زنند "بلغارستان!" ریه های پر. خوب ، لحن نیز اغلب اشتباه است. بهتر ، شاید آن چیزی نباشد که انتظار داشتیم. وقتی مینیولا شروع به گشت و گذار کرد و گفت که این پسر جهنمی واقعی است ، من ساده لوحانه فکر کردم تصمیم گرفته شد که در جهت مخالف آنچه دل تورو در ارتش طلایی گرفته بود ، یعنی همان همدردی به هر قیمتی ، برود. هیچ چیز از واقعیت دورتر نیست: این جهنم یک نمایش جانبی منصفانه است. تصادفی نیست که ما تصمیم می گیریم با استناد به Hellboy در مکزیک شروع کنیم ، یک داستان کوتاه از سال 2010 که در آن مینول ترین کازاروی روح ظاهر شد

نویسنده:

تاریخ: چهارشنبه 30 مهر 1399 ساعت: 0:00

تعداد بازديد : 1104

به این پست رای دهید:

"تلنگر ، جانی": کبرا کای
بررسی ها | 1394/04/17 | توسط جکی لنگ و نانی کبریتی

"این تقریبا جادویی است ، جانی"

قطعه جکی لنگ

ارزش تولید فصل 1 کبرا کای زیر پا است. مسئله این نیست که بازیگران در خانه اسیدپاشی ماهی بگیرند و حتی به دلیل کمبود مکان یا فقر نور ، دقیقاً این احساس عمومی است که سریالهای وب را فریاد می کشد (گفتن آن آسان است زیرا در YouTube Red پخش می شود ، دشوار است تصور کنید که "این کار از روی عمد انجام شده است") . با این حال این یکی از بهترین سریال های ضرب و شتم سال گذشته بود.
حالا که فصل دوم در آستانه فرا رسیدن است (24 آوریل) وال ورد تصمیم می گیرد با تکان دادن صمیمانه و خاموش ، سیگنال قدردانی را ارسال کند.


قلدر واقعی کیست؟

کبرا کای کاری را انجام می دهد که هیچ راه اندازی مجدد یا ادامه یا هر کاری که تاکنون انجام نشده است ، باعث می شود همه چیز ، حتی قسمت ها / فیلم های قبلی ، مرور شود. این Maleficent نیست که شخصیت شرور را به جای او می گذارد ، کبرا کای امروز داستان جانی لارنس را تعریف می کند ، از اولین فیلم و جهان را از طریق چشم او برای شخصیت شرور تعریف می کند. او به ما نمی گوید که او واقعاً فرد بسیار خوبی بود اما فقط از زاویه دید خود به دنبال داستان است. بنابراین طبیعی است که دانیل لاروسو مانند یک شرور به نظر می رسد ، طبیعی است که دنیای خشونت او امری عادی است و به عنوان یک جزم تجربه نمی شود بلکه با پیچیدگی هایی است که همه از طریق آن اعتقادات خود را زندگی می کنند.
کبرا کای تصمیم می گیرد در کنار آدمهای بد بماند و واقعیت را از کفش های آنها ببیند. دنیای Karate Kid دنیای تازه وارد دره بود که مورد آزار و اذیت قرار می گیرد اما همانطور که یک ویدیوی معروف در Youtube می گوید ، مانند بسیاری از داستان های دیگر می توان آن را برعکس خواند. این کبرا کای است. این همیشه داستان قلدری یک مرد ثروتمند نسبت به یک مرد فقیر است. دیروز لاروسو فقیر بود ، امروز جانی لارنس است ، یعنی او یکپارچه نیست ، دور از دکمه های اتاق ، حاشیه ساز است و از طریق ورزش های رزمی نیاز به تصدیق دارد.
با این حال ، این کاملاً کافی نیست که آن را به یکی از سری های برتر محصول برتر تبدیل کند. آنچه باعث ایجاد این واقعیت می شود این واقعیت است که آن در مورد خشونت صحبت می کند ، چه استفاده ای از آن می شود و اینکه این امر صلاحیت کسانی نیست که رهبری می کنند بلکه در همه سطوح حضور دارد. بیش از هر چیز چنین است زیرا نیازی به توافق با قهرمانان داستان برای گفتن آنها ندارد. آدمهای بد نیازی نیست که خوب شوند ، درگیری آنها حتی بدون پیوستن به آن قابل اجرا است.
بنابراین اگر جانی لارنس قلدر است که برای ضرب و شتم مردم ورزش های رزمی انجام می دهد ، دانیل لاروسو کسی است که از نفوذ سیاسی خود در جامعه ای که در آن زندگی می کنند استفاده می کند تا زندگی شما را به جهنم تبدیل کند. هیچ کس در این داستان داستانی خوب نیست که با وفاداری از ایده های فیلم اصلی پیروی کند. خشونت راهی برای یادگیری نظم و انضباط و اثبات برتری نسبت به قلدر در یک منطقه کنترل شده (مسابقات) وجود داشت ، در این مجموعه این راهی برای بازسازی خود (راه اندازی دوجو جدید) و برتری خود نسبت به قلدر است.
ناگفته نماند که سرانجام کسی به طرز ملموسی دلخوری عمیق را نسبت به کسانی که افکار خوب و سخنان معمول ، جملات فلسفه کوچک را ترویج می کنند ، بیان می کند و خود را در برابر همه چیزهایی که درست و خوب تلقی می شود محافظت می کند ، فقط به این دلیل که منافع آنها را ارتقا می دهد و چون او ، در آن جهانی که از قوانینی که جامعه به همه تحمیل می کند پیروی می کند ، در آن غرق می شود.


باند جدید شبیه باند قدیمی نیست

قطعه توسط نانی کبرتی

وقتی آنها کبرا کای را اعلام کردند ، من مثل خیلی ها متحیر شده بودم.
بازهم نوستالژیک دیگری ، این بار در اختیار یوتیوب (نه دقیقاً HBO) و چند شخصیت اصلی که موج محبوبیت آنها سریعتر از هایدن کریستنسن به پایان رسید. چه چیزی ممکن است اشتباه رخ دهد؟ تقریباً همه چیز ، اساساً.
او مرا چند لمس اینجا و آنجا را متقاعد کرد. نه چندان معکوس نگاه ، بلکه نقشی است که به دانیل لاروسو نسبت داده شده است: فروشنده خودرو. اینجا: هیچ مزخرف جدیدی مانند مغازه بونسای فیلم سوم ، هیچ قصه روشنگری معنوی و زندگی با هاله ای از قداست پیش نمی رود. هر کسی که فیلم اول را با دقت دیده می داند: دانیل هرگز قربانی درمانده کلاسیک قلدر نبوده است. دانیل باهوش و آسان گیر بود ، طبعش آسان و راحت بود: او فقط به این دلیل بیگانه بود که به معنای واقعی کلمه تازه به مکانی جدید رسیده بود و برای بدشانسی ، عملاً در روز اول مردم اشتباه را عصبانی کرده بود. و او بلافاصله پاسخ مهربانانه داده بود. و او آنها را گرفته بود. مشکل او در این که نمی دانست چگونه از خود دفاع کند به معنای واقعی کلمه این بود که نمی دانستم چگونه از خود دفاع کنم ، به معنای اینکه کاراته را به اندازه کافی نمی دانم (خوب ، این واقعیت است که آنها همیشه حداقل 5 در برابر یک بودند ، که در هر صورت او را از جستجوی فعال باز نداشت) انتقام) شور و اشتیاق ، جمع آوری اتومبیل و olé دیگر علاقه کم ارزش Miyagi را به آن اضافه کنید! دانیل لاروسو بزرگ ، با صدای بلند ، پر سر و صدا و گالوانیزه از دستاوردهای افسانه ای ورزشی خود ،

نویسنده:

تاریخ: سه شنبه 29 مهر 1399 ساعت: 23:59

تعداد بازديد : 948

به این پست رای دهید:

انتقام خصوصی (1989)

انتقام خصوصی (1989)
بررسی ها | 15/07/2020 | توسط نانی کبرتی
ما می خواستیم در مورد تعدادی فیلم جیمز باند برای آماده سازی فیلم جدید برای شما بگوییم که قرار بود در 10 آوریل اکران شود ، اما سپس به نوامبر منتقل شد.
آیا آنها فکر می کردند که ما را دلسرد می کنند؟
لعنت: حالا ما به اینجا رسیده ایم و همه را به شما می گوییم.
برای شما اصول: 007.


"من می خواستم فیلم هایی بسازم که واقع بینانه تر و باورپذیرتر باشند. در طول بیش از 25 سال ، هر دو فیلم و شخصیت مسیرهای مختلفی را امتحان کرده بودند. یک دوره طولانی وجود داشت که آنها کاملاً خارق العاده و باهوش شده بودند. شوخ طبعی بیش از حد اغراق آمیز و خودپسند شناخته شده بود. اگر کتاب هایی را بخوانید که آنها با یک مرد واقعی روبه رو هستند ، نه یک ابرمرد: مردی که از سردرگمی اخلاقی ، بی علاقگی ، عدم اطمینان رنج می برد و اغلب بسیار ترسیده ، عصبی و متشنج است. "
(تیموتی دالتون)

وقتی تیموتی دالتون به عنوان باند جدید انتخاب شد ، فیلمنامه 007 Danger Zone آماده بود ، اما ماجراجویی زیر وقت داشت تا خودش را از او الگو کند.
جهت مشخص بود: دالتون بیش از 15 سال جلوتر قصد داشت دنیل کریگ باشد.
و به نظر می رسید روند آن دوره انتخاب را تشویق می کند: 1989 انحصار اقدامات آمریکا بود که بدون آن ما اینجا نخواهیم بود که در این سایت بنویسیم یا شما آن را بخوانید.
آن سال ها استالونه ، شوارتزنگر ، مل گیبسون و بروس ویلیس بود.
آن سال ها سال های تولید جوئل سیلور بود (کماندو ، سلاح کشنده ، سخت بمیر).
آن سال ها سال های اقدام انفجاری و انتقام خونین بود.
آن سال ها بود - من می توانم یک پرانتز باز کنم به شرطی که یک دائرlopالمعارف در این باره باشد - که در آن یک فیلم اکشن از هیچ کس انکار نمی شد و در آن اگر بخواهید خود را به دنیای سینما بیندازید مشکلی وجود ندارد به شرطی که فیلمبرداری کنید یک نوع تخیل کم و بیش خیالی از طرح زیر: پلیس با روش های سوال برانگیز باید شروری را شکست دهد که مرتکب اشتباه خلاف ارزش های اخلاقی شده که بیش از زندگی خودش به آن اهمیت می دهد. نوع پلیس بادی ، نوع کهنه سرباز ویتنامی ، نوع علاقه عشق و / یا یکی از بستگان آدم ربایی / قتل.
جان کریزی از کاراته بچه می خواهد قهرمان شود؟ آماده.
Goonies Sloth می خواهد جدی شود؟ راضی.
فرانک استالونه می خواهد استاد کاراته باشد که دختر رئیس جمهور را نجات می دهد؟ مشکلی نیست
و آیا ما همچنین جایی برای مربی سابق هنرهای رزمی شان کانری داریم که فقط به دلیل شکستن مچ دست خود در مجموعه Never Say Never Never مشهور است؟ البته.
امروز ما از میزان اغراق آمیز فیلم های ابرقهرمانی که در یک سال اکران می شوند شکایت داریم - 6؟ 9؟ 13؟ - و ما حق داریم که بفروشیم ، اما من فهمیدم که اگر شما از سال 1989 فرد بدبخت فقیری بودید که به دلیل بیماری مرموزی از پلیس های فاخر خوشش نمی آمد ، این یک بسته بزرگ بود ، زیرا به معنای واقعی کلمه همه فیلم ها اینگونه بودند.
همه.
با تشکر از ادی مورفی که برای والتر هیل بازی کرد و سپس پروژه ای را که برای استالونه طراحی شده بود به ارث برد ، حتی اگر کمدین بودید مجبور بودید یک فیلم اکشن بسازید.
اندرو دایس خشت.
بیلی کریستال و گریگوری هاینز.
جی لنو و پت موریتا.
و اینها تنها مواردی هستند که بدون استفاده از Google می توانم به آنها فکر کنم.
آنها ما را خراب کردند.


جوئل سیلور = انفجار

1989 به قدری قدرتمند بود که حتی جیمز باند هم جای خود را به این کار داد.
اما بعد هم رمان ها و هم داستان های کوتاه یان فلمینگ رو به اتمام بود.
چه چیزی مانده بود؟
کمیابی هیلدبراند. من خطر می کنم کوانتوم آرامش.
چه نوع عناوینی بودند ؟؟؟
به خصوص "Quantum of Solace". چکاچو یعنی ؟؟؟ آن دیوانه کیست که هرگز فیلمی با عنوان مشابه باند تولید کند؟ آیا می توانید تصور کنید؟ خخخخخ
اوه ، خوب ، مدتی بود که او آزادانه خود را فریب می داد ، در این مرحله آنها تصمیم گرفتند عناصری را از "نادری هیلدبراند" بگیرند ، آنها را با چیزهای دور افتاده از دیگر رمان هایی که قبلاً فیلمبرداری شده اند ترکیب کنند ، نام ها و موقعیت ها را با هم مخلوط کنند ، عناصر جدید را وارد کنند تا به "چشم انداز" نزدیک شوند به نقاط قوت دالتون.
ایده این است که جیمز باند برای انتقام از مرگ همسر دوست بزرگش فلیکس لیتر (که خودش ناتوان است اما زنده است) به یک مأموریت شخصی می رود و در نتیجه وی از کار به حالت تعلیق درآمده و مجوز قتل باطل می شود.
از این رو عنوان زیبا و مناسب جدید آمده است: "مجوز کشتن".
یا بهتر بگویم: در اصل مجوز کشتن است ، اما در ایتالیا به دلایلی ما قبلاً آن را در زمان دکتر نه بازی کرده بودیم ، بنابراین با ما این "Vendetta خصوصی" می شود (ممکن بود خیلی بدتر هم باشد).
پرانتز درباره فلیکس لیتر: به عنوان یک هوادار سابق منحرف ، نام او برای من معنی نداشت. منظورم این است که یکی از آن نام هایی بود که در فیلم های باند دور و برش پرواز می کرد و اغلب به آنها نگاه نمی کردم ، هرگز متوجه تکرار آن نمی شدم تا اینکه به او زباله های جفری رایت در فیلم های با دانیل کریگ داده شد. و در واقع مسلماً به این كمك نكرد كه پیش از آن ، او شش بار ظاهر شده بود و در هر كدام از آنها بازیگر متفاوتی بازی می كرد (هفت ، اگر برنی كیسی را در هرگز نگوییم هرگز).
تقریباً در تمام فیلم های كانری حضور دارد ، كه اغلب اوقات كار بسیار کمی دارد ، فلیكس لیتر اساساً معادل آمریكایی باند است كه وی با او روح سالم

نویسنده:

تاریخ: دوشنبه 28 مهر 1399 ساعت: 20:03

تعداد بازديد : 1048

به این پست رای دهید:

تام هنکس به صفحه سبز نگاه می کند یا: بررسی تازی

تام هنکس به صفحه سبز نگاه می کند یا: بررسی تازی
بررسی ها | 17/07/2020 | توسط جکی لنگ
یک دهانه کوچک و سپس یک صف در انتها ، الیزابت شو (روح خوب) و یک مراسم تشییع جنازه حماسی وجود دارد ، و بس. بقیه فیلم تام هنکس است که در حال تماشای صفحه سبز است. به نظر می رسد یک آزمایش ، یک چالش داخلی در شرکت اپل است که این نسخه اصلی را تولید کرده است تا ببیند آیا می تواند آن را بسازد ، آیا تام هنکس قادر است با تماشای صفحه های سبز یک فیلم کامل اختراع کند. سپس بعد از آن آنها آنچه را که لازم است به جای صفحه های سبز قرار می دهند و همه در مورد چگونگی نتیجه شرط بندی می کنند. فوق العاده ، همینطور است.

"تام هنکس در حال تماشای صفحه سبز" معروف به Greyhound یک فیلم جنگی از توهم استحکام است ، داستان (واقعی) یک کاپیتان کشتی جنگی است که سعی دارد آن را در برابر زیردریایی ها حفظ کند. سلاح اصلی او تماشای آنهاست.
کشتی مورد بحث در راس کاروانی متشکل از 37 کشتی متفقین بود که در دریای آزاد با زیردریایی های نازی با گرگهای کشیده شده روبرو می شوند (که نمی دانم جزئیات واقعی است یا نه اما با چه ایده ای زنده است!). بسیاری از این کشتی ها زیر چشم او منفجر می شوند و در کمال تعجب ، در حالی که فرکانس های رادیویی که آنها برای برقراری ارتباط استفاده می کنند ، اغلب توسط انتقال نازی ها که برای زوزه و تهدید آنها وارد می شوند ، مورد حمله قرار می گیرند تا او را بترسانند "ما می آییم" ، "تو بعدی هستی" .


قرار بود این پوستر فیلم باشد

و سپس ناخدا که هرگز در دریا با چنین نبردی روبرو نشده بود ، به گودالها می رود ، به دریا طوفانی که زیر دریایی ها را پنهان می کند نگاه می کند و شروع به پاسخ می کند.
90 دقیقه به این ترتیب خواهد بود: صورت تام هنکس که به بیرون نگاه می کند ، معکوس دریای طوفانی ، صورت سربازان بی حرکت که دستورات را تکرار می کنند یا آنها را اجرا می کنند ، رادار و صورت پسر روی رادار که نشان می دهد چه چیزی را می بیند ، جایی که زیردریایی باید باشد ، دی دریا جدید ، دوباره چهره تام هنکس و سپس تور دوباره شروع می شود. با استفاده از این ریف ساده و ساده در پس زمینه ، فیلم چندین موقعیت انحرافی و لحظه ای مهم را برای خود فراهم می کند ، همیشه می تواند ما را درک کند که کشتی ها و زیردریایی ها در چه رابطه ای با یکدیگر قرار دارند و این محیط آشفته را ایجاد می کند ، که در آن همان کشتی های کاروان آنها خطر برخورد با یکدیگر را دارند و همگی از اژدرهایی که از هرجای دیگر می آیند می ترسند.


مسیح!

ما معمولاً سینمای زیردریایی را در زیر آب ، در زیردریایی ها تجربه می کنیم ، اما در اینجا طرف دیگر را می بینیم و اوضاع دیگر روشن یا آسان نیست. در برابر یک دشمن نامرئی ما با صدا ، شهود ، فریب و تلاش توهم برای جلوگیری از دو اژدر همزمان کار می کنیم. همه در حدود 24 ساعت بدون خواب.
اما بدیهی است که در این شاهکار کوچک که اگر هنکس در آن حضور نداشت (و در حال نوشتن) مطمئناً در سری B وجود دارد ، همه عملکرد کاپیتان است که تفاوت را ایجاد می کند. کسی که زیر اوست یک کشتی کامل از کودکان بی تجربه دارد که خوش اخلاق به نظر می رسند و باید با آنها زنده بمانند.

و در واقع ، نگاه های تام هنکس به سمت خارج از کشتی بسیار بیشتر از انسانهای دیگر است. تازی ، اما راضی نیست ، او تمام اقدامات موجود در جهان را می خواهد بدون اینکه عملی نشان دهد (زیبایی در این واقعیت است که همه چیز در ذهن ما است ، زیرا زیردریایی کشتی را نمی بیند و کشتی زیردریایی را نمی بیند ، آنها سعی می کنند حدس بزنند که در آن با سونار هستند) اما همچنین می خواهد دو ضربه محکم به همبستگی بین مردان وارد کند: از پیشخدمت آمریکایی آفریقایی تبار ، احساس وظیفه نسبت به حرفه خود تا شعارهای کوچکترین دنده ای که مهمترین آنها محسوب می شود (اما همچنین قابل تعویض است) با سردی سریع که باعث ایجاد احساس می شود).


این یک تصویر ثابت نیست

در پایان بهترین سینمای جنگ ، Greyhound ادامه می دهد که نگرش خارق العاده به سرنوشت ، سختی اساسی و یک تفرقه خاص که در آخر ظاهر می شود ، همه چیز را ضعیف تر می کند. اما او همچنین دارای بهترین شرایط خشکی است ، هنگامی که شما نیاز دارید که خود را مرد اثبات کنید چه چیزی مهم است. شخصی که با دیگران متفاوت نیست چه کاری می تواند انجام دهد تا بتواند بگوید که به نقش خود عمل کرده و هزینه آن چقدر است.
در پایان آنچه بیشتر تحت تأثیر قرار خواهد گرفت در واقع خستگی ، خونریزی پا و سرماخوردگی مردی است که هرگز پست خود را ترک نکرده است.

نویسنده:

تاریخ: دوشنبه 28 مهر 1399 ساعت: 20:02

تعداد بازديد : 862

به این پست رای دهید:

بخش نظرات این مطلب


ليست صفحات

تعداد صفحات : 2

آمار

آمار مطالب آمار مطالب
کل مطالب : 23
کل نظرات : 0
آمار کاربران آمار کاربران
افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0
آمار بازدیدآمار بازدید
بازدید امروز : 25
بازدید دیروز : 9
ورودی امروز گوگل : 0
ورودی گوگل دیروز : 0
بازدید هفته : 57
بازدید ماه : 266
بازدید سال : 2591
بازدید کلی : 23772
اطلاعات شما اطلاعات شما
آی پی : 3.138.113.188
مرورگر : Unknown AppleWebKit
سیستم عامل : Search Bot
امروز : چهارشنبه 19 اردیبهشت 1403

درباره ما

ورود کاربران

نام کاربری :
رمز عبور :

رمز عبور را فراموش کردم ؟

آخرین نظرات کاربران

امکانات جانبی