- در سینماها: در جنگل ترسناک -

برای سفارش تبلیغات کلیک کنید
برای سفارش تبلیغات کلیک کنید
برای سفارش تبلیغات کلیک کنید

آرشیو

- در سینماها: در جنگل ترسناک -

- در سینماها: در جنگل ترسناک -
گاهی در حین شلیک ، برخوردهای باورنکردنی اتفاق می افتد. از کسانی که شخصیت های فراموش نشدنی را شکل می دهند. این همان چیزی است که دو کارگردان جوان ، Ombline Ley و Caroline Capelle ، در مرکز La Pépinière (یک موسسه پزشکی برای کودکان با اختلالات بینایی یا اختلالات عصبی-بینایی) پیدا کردند. راز آنها؟ تعجب نکنید که چگونه "از معلولیت فیلمبرداری کنید" و زمان و مکان لازم را برای ایجاد یک رابطه بی نظیر بین تماشاگران ، کودکان و متخصصان مرکز اختصاص دهید. یک فیلمبرداری هفت ماهه که به نظر یک ماجراجویی بزرگ و مونتاژی است که به ناچار س raisedالات تعیین کننده ای را ایجاد کرده است. ملاقات با امبلین لی و سردبیر فیلم ، سلین پرارد.

پیوند بسیار ویژه ای در فیلم شما وجود دارد ، ما احساس می کنیم نوجوانان می خواهند شخصیت ها ، موقعیت ها را خلق کنند ... آیا این مسئله از همان ابتدا بود یا با گذشت زمان اتفاق افتاد؟

Ombline Ley (کارگردان مشترک): در واقع ، کسانی که انگیزه داشتند شخصیت شدند. Léa ، کسی که آواز می خواند ، اولین کسی است که به دیدن ما آمده است. به هر حال این دور از ذهن بود که ما بدون اطلاع آنها فیلم بگیریم یا بدون اینکه چیزی بگوییم در گوشه ای با دوربین خود بایستیم. در حال حاضر به دلیل اینکه آنها می توانند پای خود را در دوربین قرار دهند ، بسیار خطرناک است! و سپس ، ما آنها را به اندازه کافی نمی شناختیم ، بنابراین راهی برای شناختن آنها نیز بود. به آنها می گفتیم: "خوب حالا چه اتفاقی می افتد؟ - خوب ، قرار است یک مهمانی برگزار شود. - خوب ، دوست دارید صحنه ای درباره این مهمانی بسازید؟ وقتی به مهمانی می روید چه می کنید؟ - خوب ، من نمی دانم ، من آرایش می کنم. و ما صحنه را انجام می دهیم. در ابتدا این کار برای این بود که در دنیای آنها خیلی سرزده نباشد ، سپس هرچه بیشتر با آنها آشنا می شویم احساس می کنیم می توانیم وارد اتاق ها شویم.

آیا مواردی وجود دارد که شما نمی خواستید نشان دهید؟

O.L. : در حال حاضر ، جوانانی که ما شناخت کافی نداریم ، وقتی خیلی فقیر بودند ، ما را بسیار آزار می دادند. بعضی از آنها تشنج داشتند ، لحظاتی که کمی دراماتیک بود و ما تعجب می کردیم که چه جهنمی می کنیم ، اما این قسمت از زندگی در مرکز نیز است ، بنابراین ما از تشنج یکی از پسران ، سیمون فیلمبرداری کردیم. در مستند ، اگر ابتدا خود را سانسور کنید ، در واقع هیچ چیز ندارید. وقتی از چیزی که ما را آزار می داد فیلم می گرفتیم ، پس از آن در مورد آن صحبت می کردیم. به عنوان مثال ، این صحنه با اوفلی (یکی از شخصیت های اصلی فیلم ، به ویژه با استعداد برای موسیقی ، یادداشت سردبیر) وجود دارد که در اتاق خواب برهنه است. ما اهمیتی نمی دادیم ، چیزی که ما را علاقه مند می کرد این بود که او آواز می خواند و بسیار زیبا بود. با خود گفتیم: یا چیزی در مورد این واقعیت است که او نابینا ، اوتیسم و غیره است ، و ممکن است جای خود را داشته باشد ، یا رایگان باشد و امکان پذیر نباشد. ما در این باره به همه گفتیم و به ما گفتند که تنها شخصی که می تواند بله یا نه بگوید ، افلی است. جز اینکه او همیشه می گوید موافق است. بنابراین تنها کسی که می توانست بفهمد آیا او واقعاً موافق است ، مربی او بود. به او صحنه نشان داده شد و اهمیتی به او نداد ، او قهقهه می زد.



سلین پرارد (ویراستار): من ، در ابتدا ، من قبول نکردم که آن را در ویرایش قرار دهم. به خودم گفتم كه تنها راه ادغام آن يافتن راهي براي برون رفت است: اين كلاسي است كه در آن به او نشان مي دهيم كه چگونه زيپ خود را ببندد. دایره کامل آمدن مهم بود و اینکه واقعاً داستانی را روایت می کند ، این که ما نشان می دهیم یک شخصیت چگونه می تواند تکامل یابد.

O.L. : هفت ماه ویرایش ، فقط این بود که: یافتن سیستمی به گونه ای که هیچ چیز رایگان نباشد ، جوانان به خوبی طراحی شده و نسبت به آنچه که بودند به اندازه کافی منصفانه باشد. اگر قرار بود یکی از پسران مناسب باشد ، باید نشان می داد که او پس از چه کسی است ، نه فقط تناسب. سپس او را در لحظات آرامش ببینید.

هنگامی که شما در مورد "راه برون رفت" صحبت می کنید ، ما همچنین به ساختارهای خاص سینمای کمدی فکر می کنیم ، به بیلی وایلدر ، زمانی که او گفت برای اینکه بتواند کار کند باید در سه مرحله یک گنگ انجام شود ...
O.L. : بیلی وایلدر کارگردان مورد علاقه من است. من هم مونی پایتون را دوست دارم. بنابراین ، بله ، ما فیلم را مانند یک کمدی ویرایش کردیم.

C.P.: در حین ویرایش ، نمایش آزمایشی نیز انجام دادیم. ما تماشاگران خاصی را انتخاب کردیم و تمام واکنشهای آنها را یادداشت کردیم: لحظه ای که آنها می خندیدند ، زمانی که متعجب یا شوکه بودند. سپس ، ویرایش را با توجه به این واکنش ها تطبیق دادیم تا مطمئن شویم که اثر کمیک مناسب را پیدا کرده و رابطه درستی بین آنها و تماشاگران ایجاد می کنیم. در واقع ، ما چیز بسیار مهمی را در مورد آنچه که بعداً زمان ساخت فیلم پیش پرده انجام شد ، درک کردیم. اگر تصاویر را از فیلم استخراج کنیم ، فقط نقص را می بینیم. این دیگر فیلمی درباره دوران نوجوانی نبود ، دیگر آن نوع زیبایی که از شخصیت ها سرچشمه می گرفت ، فقط یک فیلم تا حدودی وحشتناک در شمال فرانسه بود.


O.L. : فرانسه 3 بود ،

چه ... بنابراین ، ما تصمیم گرفتیم فقط اتفاقات پیش بینی نشده تیراندازی را حفظ کنیم. این همچنین درس اصلی است: در مستندها ، شما باید آماده استقبال از اتفاقات غیر منتظره باشید ، تا برای ساخت فیلم کاملاً تغییر کاربری دهید. از آنجا که جوانان برای برخی نابینایان یا کم بینایان بودند ، ما نمی توانیم به آنها بگوییم که این کار را انجام دهند ، بنابراین ما مجبور شدیم چارچوب را پیدا کنیم تا آنها در آن آزاد بمانند. می توانید با آنها چیزهایی بنویسید اما آنها را از آنجا آزاد بگذارید. و همچنین دانستن نحوه تسلیم شدن. به عنوان مثال ، اوفلی (یکی از شخصیت های اصلی فیلم ، مخصوصاً با استعداد برای موسیقی ، یادداشت سردبیر) دارای مشکلات شب ادراری بود ، بنابراین هر روز صبح ، وقتی که بلند می شد و تخت را خیس نکرده بود ، یک مراسم بود ، آنها به او مدال دادند و لا مارسی را به تن کردند. برای متفاوت بودن ، آنها یک نسخه فانک روی آن قرار دادند ، یک نسخه zouk ... این صحنه ای بود که ما می خواستیم ، اما نتوانستیم آن را بدست آوریم.


این تمایل به فیلمبرداری از آنها در دوران نوجوانی به جای تمرکز بر معلولیت ، به این معنی است که ما بیشتر و بیشتر تحت تأثیر افرادی هستیم که با آنها کار می کنند ، به طور ناگهانی افراد حرفه ای را نمی بینیم ...

O.L. : در ابتدا با کارولین ، ما فکر کردیم که می توانیم در مورد جوانان و موسسه فیلم بسازیم. ما زمان خود را بین این دو جدا کردیم. اما ما با 80 ساعت عجله به ویرایش می رسیم و سلین به ما می گوید که فکر می کند اینها مهمترین جوانان هستند.
C.P.: ما با بررسی تمام مطالب شروع کردیم ، این یک ماه ، چهار / پنج ساعت در روز طول کشید ، و یادداشت های زیادی می گرفت. در ابتدا صحنه های موسسه را با بزرگسالان در یک طرف ، جوانان در طرف دیگر و سپس با هم نگه داشتیم. هرچه جلو می رفتیم ، فهمیدیم که می خواهیم هرچه بیشتر به جوانان نزدیک باشیم.

O.L. : ما همچنین از مربیانی که بیشترین اعتماد را به ما داشتند فیلمبرداری کردیم. به عنوان مثال اریک ، باغبان ، اولین کسی است که به ما می گوید: "مشکلی وجود ندارد ، جوانان لیاقت این فیلم را دارند. او از قضاوت درباره کارش نمی ترسید.



و جوانهای فیلم پس از اتمام فیلم چه واکنشی نشان دادند؟
O.L. : هفت جوان به کن آمدند (فیلم در ACID ارائه شد ، توجه داشته باشید) ، آنها در اتاق با صدای بلند می خندیدند. ما هر شب آنچه را که در حال تیراندازی بودیم به آنها نشان دادیم. به آنها اجازه می داد نوع فیلم ما را بسازند و آنها را در مورد اهداف ما اطمینان می دهد. خیلی راحت تر بود.

آیا برخی از افراد با خطر بازی بیش از حد از فیلم آگاه شده اند؟

O.L. : بله ، ناگهان ما آنها را راهنمایی می کردیم. در برهه ای از تیراندازی ، یکی از بچه ها ، والنتین ، می خواست نامه ای عاشقانه بنویسد. او مدام به دیدن ما می آمد تا نظر ما را بپرسد: "شما چه فکر می کنید ، او واقعاً خیلی زیباست اما من نمی دانم چگونه به او بگویم ..." در یک زمان ، ما گفت صحنه خوبی است و ما پیشنهاد فیلمبرداری آن را دادیم. جز اینکه خیلی تئاتری بود. در چنین مواقعی ، کاری که ما انجام می دادیم این بود که او را در حال بازی صحنه با کارولین نشان می دادیم تا برایش توضیح دهیم که طبیعی تر است و ما بارها این کار را کردیم. ما خوش شانس بودیم زیرا در این فیلم واقعا جوانانی هستند که حس سینما دارند.

C.P.: همین پسر ، والنتین ، او را در صحنه ای می بینیم که او با واکمن خود است و در حال آواز زدن به دیوار است. خوب ، با دیدن این برداشت او گفت که فهمیده صحنه در فیلم پایان می یابد. او از چارچوب ، از ارزش این طرح ، برای باقی ماندن آن آگاه بود ... او می دانست!

چرا این اهمیت موسیقی در فیلم وجود دارد؟

O.L. : در واقع ، زمانی که من در سال 2015 اقامت موسیقی را در آنجا انجام دادم ، از پشت در به مرکز رسیدیم. در پایان ، وقتی که جوانان را ملاقات کردم ، لحظه ای باورنکردنی بود. ما دو ساعت بازی کردیم ، من هرگز چنین چیزی ندیده بودم. من ، همیشه فوق العاده استرس داشتم چون احساس می کردم حالم بد است ، اما آنها به بد بودن اهمیتی نمی دهند ، آنها خیلی آرام هستند. آنها برای سرگرمی موسیقی می سازند و چه چیزی بیشتر ، آنها بد نیستند! من فهمیدم که هیچ کس بد نیست ، شما فقط باید عقب نشینی کنید. این موانع ذهنی را که در موسیقی داشتم برطرف کرد. برای اولین بار ، من از ساخت یک گوشت گاو موسیقی لذت بردم.

- در سینماها: در جنگل ترسناک -
گاهی در حین شلیک ، برخوردهای باورنکردنی اتفاق می افتد. از کسانی که شخصیت های فراموش نشدنی را شکل می دهند. این همان چیزی است که دو کارگردان جوان ، Ombline Ley و Caroline Capelle ، در مرکز La Pépinière (یک موسسه پزشکی برای کودکان با اختلالات بینایی یا اختلالات عصبی-بینایی) پیدا کردند. راز آنها؟ تعجب نکنید که چگونه "از معلولیت فیلمبرداری کنید" و زمان و مکان لازم را برای ایجاد یک رابطه بی نظیر بین تماشاگران ، کودکان و متخصصان مرکز اختصاص دهید. یک فیلمبرداری هفت ماهه که به نظر یک ماجراجویی بزرگ و مونتاژی است که به ناچار س raisedالات تعیین کننده ای را ایجاد کرده است. ملاقات با امبلین لی و سردبیر فیلم ، سلین پرارد.

پیوند بسیار ویژه ای در فیلم شما وجود دارد ، ما احساس می کنیم نوجوانان می خواهند شخصیت ها ، موقعیت ها را خلق کنند ... آیا این مسئله از همان ابتدا بود یا با گذشت زمان اتفاق افتاد؟

Ombline Ley (کارگردان مشترک): در واقع ، کسانی که انگیزه داشتند شخصیت شدند. Léa ، کسی که آواز می خواند ، اولین کسی است که به دیدن ما آمده است. به هر حال این دور از ذهن بود که ما بدون اطلاع آنها فیلم بگیریم یا بدون اینکه چیزی بگوییم در گوشه ای با دوربین خود بایستیم. در حال حاضر به دلیل اینکه آنها می توانند پای خود را در دوربین قرار دهند ، بسیار خطرناک است! و سپس ، ما آنها را به اندازه کافی نمی شناختیم ، بنابراین راهی برای شناختن آنها نیز بود. به آنها می گفتیم: "خوب حالا چه اتفاقی می افتد؟ - خوب ، قرار است یک مهمانی برگزار شود. - خوب ، دوست دارید صحنه ای درباره این مهمانی بسازید؟ وقتی به مهمانی می روید چه می کنید؟ - خوب ، من نمی دانم ، من آرایش می کنم. و ما صحنه را انجام می دهیم. در ابتدا این کار برای این بود که در دنیای آنها خیلی سرزده نباشد ، سپس هرچه بیشتر با آنها آشنا می شویم احساس می کنیم می توانیم وارد اتاق ها شویم.

آیا مواردی وجود دارد که شما نمی خواستید نشان دهید؟

O.L. : در حال حاضر ، جوانانی که ما شناخت کافی نداریم ، وقتی خیلی فقیر بودند ، ما را بسیار آزار می دادند. بعضی از آنها تشنج داشتند ، لحظاتی که کمی دراماتیک بود و ما تعجب می کردیم که چه جهنمی می کنیم ، اما این قسمت از زندگی در مرکز نیز است ، بنابراین ما از تشنج یکی از پسران ، سیمون فیلمبرداری کردیم. در مستند ، اگر ابتدا خود را سانسور کنید ، در واقع هیچ چیز ندارید. وقتی از چیزی که ما را آزار می داد فیلم می گرفتیم ، پس از آن در مورد آن صحبت می کردیم. به عنوان مثال ، این صحنه با اوفلی (یکی از شخصیت های اصلی فیلم ، به ویژه با استعداد برای موسیقی ، یادداشت سردبیر) وجود دارد که در اتاق خواب برهنه است. ما اهمیتی نمی دادیم ، چیزی که ما را علاقه مند می کرد این بود که او آواز می خواند و بسیار زیبا بود. با خود گفتیم: یا چیزی در مورد این واقعیت است که او نابینا ، اوتیسم و غیره است ، و ممکن است جای خود را داشته باشد ، یا رایگان باشد و امکان پذیر نباشد. ما در این باره به همه گفتیم و به ما گفتند که تنها شخصی که می تواند بله یا نه بگوید ، افلی است. جز اینکه او همیشه می گوید موافق است. بنابراین تنها کسی که می توانست بفهمد آیا او واقعاً موافق است ، مربی او بود. به او صحنه نشان داده شد و اهمیتی به او نداد ، او قهقهه می زد.



سلین پرارد (ویراستار): من ، در ابتدا ، من قبول نکردم که آن را در ویرایش قرار دهم. به خودم گفتم كه تنها راه ادغام آن يافتن راهي براي برون رفت است: اين كلاسي است كه در آن به او نشان مي دهيم كه چگونه زيپ خود را ببندد. دایره کامل آمدن مهم بود و اینکه واقعاً داستانی را روایت می کند ، این که ما نشان می دهیم یک شخصیت چگونه می تواند تکامل یابد.

O.L. : هفت ماه ویرایش ، فقط این بود که: یافتن سیستمی به گونه ای که هیچ چیز رایگان نباشد ، جوانان به خوبی طراحی شده و نسبت به آنچه که بودند به اندازه کافی منصفانه باشد. اگر قرار بود یکی از پسران مناسب باشد ، باید نشان می داد که او پس از چه کسی است ، نه فقط تناسب. سپس او را در لحظات آرامش ببینید.

هنگامی که شما در مورد "راه برون رفت" صحبت می کنید ، ما همچنین به ساختارهای خاص سینمای کمدی فکر می کنیم ، به بیلی وایلدر ، زمانی که او گفت برای اینکه بتواند کار کند باید در سه مرحله یک گنگ انجام شود ...
O.L. : بیلی وایلدر کارگردان مورد علاقه من است. من هم مونی پایتون را دوست دارم. بنابراین ، بله ، ما فیلم را مانند یک کمدی ویرایش کردیم.

C.P.: در حین ویرایش ، نمایش آزمایشی نیز انجام دادیم. ما تماشاگران خاصی را انتخاب کردیم و تمام واکنشهای آنها را یادداشت کردیم: لحظه ای که آنها می خندیدند ، زمانی که متعجب یا شوکه بودند. سپس ، ویرایش را با توجه به این واکنش ها تطبیق دادیم تا مطمئن شویم که اثر کمیک مناسب را پیدا کرده و رابطه درستی بین آنها و تماشاگران ایجاد می کنیم. در واقع ، ما چیز بسیار مهمی را در مورد آنچه که بعداً زمان ساخت فیلم پیش پرده انجام شد ، درک کردیم. اگر تصاویر را از فیلم استخراج کنیم ، فقط نقص را می بینیم. این دیگر فیلمی درباره دوران نوجوانی نبود ، دیگر آن نوع زیبایی که از شخصیت ها سرچشمه می گرفت ، فقط یک فیلم تا حدودی وحشتناک در شمال فرانسه بود.


O.L. : فرانسه 3 بود ،

چه ... بنابراین ، ما تصمیم گرفتیم فقط اتفاقات پیش بینی نشده تیراندازی را حفظ کنیم. این همچنین درس اصلی است: در مستندها ، شما باید آماده استقبال از اتفاقات غیر منتظره باشید ، تا برای ساخت فیلم کاملاً تغییر کاربری دهید. از آنجا که جوانان برای برخی نابینایان یا کم بینایان بودند ، ما نمی توانیم به آنها بگوییم که این کار را انجام دهند ، بنابراین ما مجبور شدیم چارچوب را پیدا کنیم تا آنها در آن آزاد بمانند. می توانید با آنها چیزهایی بنویسید اما آنها را از آنجا آزاد بگذارید. و همچنین دانستن نحوه تسلیم شدن. به عنوان مثال ، اوفلی (یکی از شخصیت های اصلی فیلم ، مخصوصاً با استعداد برای موسیقی ، یادداشت سردبیر) دارای مشکلات شب ادراری بود ، بنابراین هر روز صبح ، وقتی که بلند می شد و تخت را خیس نکرده بود ، یک مراسم بود ، آنها به او مدال دادند و لا مارسی را به تن کردند. برای متفاوت بودن ، آنها یک نسخه فانک روی آن قرار دادند ، یک نسخه zouk ... این صحنه ای بود که ما می خواستیم ، اما نتوانستیم آن را بدست آوریم.


این تمایل به فیلمبرداری از آنها در دوران نوجوانی به جای تمرکز بر معلولیت ، به این معنی است که ما بیشتر و بیشتر تحت تأثیر افرادی هستیم که با آنها کار می کنند ، به طور ناگهانی افراد حرفه ای را نمی بینیم ...

O.L. : در ابتدا با کارولین ، ما فکر کردیم که می توانیم در مورد جوانان و موسسه فیلم بسازیم. ما زمان خود را بین این دو جدا کردیم. اما ما با 80 ساعت عجله به ویرایش می رسیم و سلین به ما می گوید که فکر می کند اینها مهمترین جوانان هستند.
C.P.: ما با بررسی تمام مطالب شروع کردیم ، این یک ماه ، چهار / پنج ساعت در روز طول کشید ، و یادداشت های زیادی می گرفت. در ابتدا صحنه های موسسه را با بزرگسالان در یک طرف ، جوانان در طرف دیگر و سپس با هم نگه داشتیم. هرچه جلو می رفتیم ، فهمیدیم که می خواهیم هرچه بیشتر به جوانان نزدیک باشیم.

O.L. : ما همچنین از مربیانی که بیشترین اعتماد را به ما داشتند فیلمبرداری کردیم. به عنوان مثال اریک ، باغبان ، اولین کسی است که به ما می گوید: "مشکلی وجود ندارد ، جوانان لیاقت این فیلم را دارند. او از قضاوت درباره کارش نمی ترسید.



و جوانهای فیلم پس از اتمام فیلم چه واکنشی نشان دادند؟
O.L. : هفت جوان به کن آمدند (فیلم در ACID ارائه شد ، توجه داشته باشید) ، آنها در اتاق با صدای بلند می خندیدند. ما هر شب آنچه را که در حال تیراندازی بودیم به آنها نشان دادیم. به آنها اجازه می داد نوع فیلم ما را بسازند و آنها را در مورد اهداف ما اطمینان می دهد. خیلی راحت تر بود.

آیا برخی از افراد با خطر بازی بیش از حد از فیلم آگاه شده اند؟

O.L. : بله ، ناگهان ما آنها را راهنمایی می کردیم. در برهه ای از تیراندازی ، یکی از بچه ها ، والنتین ، می خواست نامه ای عاشقانه بنویسد. او مدام به دیدن ما می آمد تا نظر ما را بپرسد: "شما چه فکر می کنید ، او واقعاً خیلی زیباست اما من نمی دانم چگونه به او بگویم ..." در یک زمان ، ما گفت صحنه خوبی است و ما پیشنهاد فیلمبرداری آن را دادیم. جز اینکه خیلی تئاتری بود. در چنین مواقعی ، کاری که ما انجام می دادیم این بود که او را در حال بازی صحنه با کارولین نشان می دادیم تا برایش توضیح دهیم که طبیعی تر است و ما بارها این کار را کردیم. ما خوش شانس بودیم زیرا در این فیلم واقعا جوانانی هستند که حس سینما دارند.

C.P.: همین پسر ، والنتین ، او را در صحنه ای می بینیم که او با واکمن خود است و در حال آواز زدن به دیوار است. خوب ، با دیدن این برداشت او گفت که فهمیده صحنه در فیلم پایان می یابد. او از چارچوب ، از ارزش این طرح ، برای باقی ماندن آن آگاه بود ... او می دانست!

چرا این اهمیت موسیقی در فیلم وجود دارد؟

O.L. : در واقع ، زمانی که من در سال 2015 اقامت موسیقی را در آنجا انجام دادم ، از پشت در به مرکز رسیدیم. در پایان ، وقتی که جوانان را ملاقات کردم ، لحظه ای باورنکردنی بود. ما دو ساعت بازی کردیم ، من هرگز چنین چیزی ندیده بودم. من ، همیشه فوق العاده استرس داشتم چون احساس می کردم حالم بد است ، اما آنها به بد بودن اهمیتی نمی دهند ، آنها خیلی آرام هستند. آنها برای سرگرمی موسیقی می سازند و چه چیزی بیشتر ، آنها بد نیستند! من فهمیدم که هیچ کس بد نیست ، شما فقط باید عقب نشینی کنید. این موانع ذهنی را که در موسیقی داشتم برطرف کرد. برای اولین بار ، من از ساخت یک گوشت گاو موسیقی لذت بردم.

نویسنده:

تاریخ: پنجشنبه 8 آبان 1399 ساعت: 13:59

تعداد بازديد : 2159

به این پست رای دهید:

بخش نظرات این مطلب


ليست صفحات

تعداد صفحات : 2

آمار

آمار مطالب آمار مطالب
کل مطالب : 23
کل نظرات : 0
آمار کاربران آمار کاربران
افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0
آمار بازدیدآمار بازدید
بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 0
ورودی امروز گوگل : 0
ورودی گوگل دیروز : 0
بازدید هفته : 41
بازدید ماه : 382
بازدید سال : 1996
بازدید کلی : 23177
اطلاعات شما اطلاعات شما
آی پی : 18.117.196.217
مرورگر : Unknown ?
سیستم عامل : Search Bot
امروز : چهارشنبه 29 فروردین 1403

درباره ما

ورود کاربران

نام کاربری :
رمز عبور :

رمز عبور را فراموش کردم ؟

آخرین نظرات کاربران

امکانات جانبی