مامان یک داستان اصلی را تماشا می کند: دریافت مورتال

برای سفارش تبلیغات کلیک کنید
برای سفارش تبلیغات کلیک کنید
برای سفارش تبلیغات کلیک کنید

آرشیو

مامان یک داستان اصلی را تماشا می کند: دریافت مورتال

مامان یک داستان اصلی را تماشا می کند: دریافت مورتال
بررسی ها | 12/10/2020 | توسط استنلیو کوبریک
فیورد فانی
بیرون ، فیورد

André redvredal یکی از آن نام هایی است که بسیار عجیب باعث می شود که هنوز ندیده باشم با یک فیلم مارول یا DC یا سخاوتمندانه تر با چیزی که به ابرقهرمانی ارتباط دارد مرتبط باشد. او مشخصات عالی است: جوان (-ish) ، خلاق و امیدوار ، بسیار خوب در کار با پول کمی و دو طناب ، و سپس نروژی ، بنابراین مطمئناً خجالتی ، فروتن و با احترام به قوانین - یک سرباز کامل با آن لمس عجیب و غریب که Taika Waititi را بسیار اما با گوزن های شمالی ، با یک برنامه درسی بسیار قابل احترام که از فیلم های پیدا شده با هیولاها گرفته تا وحشت با اجسادی که مانند یک فیلم همگرا تا فیلم با بچه های کوچک روی دوچرخه خوانده می شود.

André redvredal نیز یکی از آن اسامی است که به وضوح اهمیت زیادی می دهد که حداقل یک بار در زندگی حرفه ای خود با ابرقهرمانگی در ارتباط باشد - یکی؟ ق اما چه می شود یکی ، Mortal او ، که در فوریه به طور کلی بی علاقانه آزاد شد و از آن به بعد ماه ها به هیچ وجه گه و گه نکرد تا لحظه ای که تصمیم گرفتم عدالت او را اجرا کنم ، این فقط INIZiO است! این یک داستان از ابرقدرت های سبک نروژی از نظر ارجاعات فرهنگی است که زمان خوبی را صرف می کند تا شخصیت ها را ارائه دهد و باعث شود آنها به تعاملات کم و بیش جالب توجه بپردازند ... و سپس ، در بهترین حالت ، وقتی زمان انفجار است و سرانجام تصمیم می گیرد که وقتی بزرگ شد می خواهد چه کاری انجام دهد ، ناگهان سرانجام مورتال پایان می یابد ، که فکر می کنم ترجمه "بد" باشد. و بنابراین آنچه که تا آن زمان پوشش خوبی از یک فیلم کروننبرگ بود ، پیش از این متوقف می شود

آواز تم!

رنج ولف یا چشمان بسیار آبی گلدیلاکس (نمی دانم آیا مشخص است که redredal برای اولین بار فیلم دیوانه و نزدیک ساخته است) ، همچنین فضا برای درک بهتر این داستان از اریک که مردم را به آتش می کشد وجود دارد با فکر و هنگامی که دیوانه می شود می تواند رعد و برق را برانگیزد. هوم ، پسری با اصالت نروژی که متوجه می شود می تواند رعد و برق را کنترل کند: مرجع ظریف پنهان شده توسط redvredal در پشت این تصویر جالب و غیر قابل نفوذ چه خواهد بود؟ متأسفانه ، هر بار که مورتال به ما نشان می دهد اریک گامی به جلو در مسیر درک اینکه ثور است گام برمی دارد ، محدودیت های او طاقت فرسا می شوند: اول از همه یک CGI که اگر "بهانه" نباشد ، چگونه تعریف نمی کند ، redvredal برای پنهان کردن چشمگیرترین اثرات تخریب توسط اریک در پشت عکسهای بسیار محکم روی چهره رنج دیده اش - راه حلی که به احتمال زیاد با توجه به اینکه وقتی زمینه گسترش می یابد نمایش به دلیل بهانه CGI فوق الذکر خراب می شود ، که مورتال خود را برای همه پیدا می کند زمان را در بن بست خلاق که از آن مجبور است با تمرکز بر همه چیز روی جنبه انسانی بیرون بیاورد و کمی از آن جنبه بصری غافل شود که در داستان های ترسناک و ترسناک بسیار برجسته و موفق بود.

بگذارید صریح بگویم که من از redredal که لمسش اینجا و آنجا شناخته می شود متنفر نیستم. این است که در اینجا او واقعاً فاقد لبه پیوند زدن بر روی ستون فقرات داستان اصلی است که هیچ حس لعنتی وجودی ندارد ، جز از منظر حداقل دو فصل دیگر (خوب بله شاید من کمی متنفر بودن). و حتی ارزش تقلب و استناد به شاهکارهایی با ساختاری مشابه را ندارد ، نمی دانم ، دارکمن: فیلم رائمی فقط یک فیلم بود ، نه یک قوس داستانی ناقص که نتیجه آن را در هفته آینده در این کانال کشف خواهید کرد.

من فقط می گویم که شما می توانید یک داستان مبدا را بدون تبدیل شدن به پایلوت یک سریال تلویزیونی غیرقابل حضور با اپیزودهای یک ساعت و چهل تایی و در بهترین حالت به پایان برسانید و بدون نتیجه گیری واقعی بگذارید ، فیلمبرداری کنید.

امیدوارم که redvredal نخواهد ، آمون آمارت سوئدی است و آنها همچنین عالی نیستند ، اما به نظر می رسد اغراق آمیز بودن نروژ برای این سقط جنین مهم باشد - نه به این معنی که بد است بلکه به معنای واقعی کلمه اصطلاح است. ، فیلمی که وجودش قبل از اینکه حتی فرصت شکوفایی داشته باشد به پایان رسیده است ، یک پروژه جالب تا چند ثانیه دیگر از انتها و اگر غیر از چشم انداز دنباله آن باشد ، و یک دنباله دیگر ، و غیرقابل توصیف باشد دنباله دیگری نیز وجود دارد ، و هرچه مهمتر ، من همیشه شکایت دارم که دیگر هیچ کس داستانهای جدیدی نمی نویسد و وقتی پسری می آید که آن را امتحان می کند ، معلوم می شود که او این کار را با کپی کردن برادران بزرگتر و نجیب تر انجام داده است و ترجیح می دهند بر روی حق رای دادن تمرکز کنند (یا "ایجاد یک جهان گسترش یافته") و نه در مورد ساختن یک داستان خوب که شروع می شود و پایان می یابد زیرا داستان های لعنتی باید شما و داستان های اصلی را لعنت کند.

فانی ، البته ، به یک فیورد باز می شود. سپس بیش از یک fjord ، با هواپیمای بدون سرنشین ، سپس بیش از همان fiord اما با هلی کوپتر ، و به طور خلاصه به طور کلی Øvredal مشتاق عکس های هوایی خود است و فورا روشن می کند که ما در نروژ ، کشور فیوردها و مناظر نفسگیر پر از کوههای پوشیده از برف ، کانالهای پر از آب در چمن و سوسیال دموکراسی. در مجاورت این fjord یک موجود عجیب و غریب ، یک "آمریکایی" به نام اریک وجود دارد که اجداد نروژی دارد و بنابراین به سرزمین اجداد خود رفت تا دوباره با خانواده اش ارتباط برقرار کند. مال او را مقصر دانست! با ورود به مزرعه اجدادش ، اریک کاملاً سندرم عجیبی داشت که در آنجا احساس مریضی و جیغ کشیدن و سرش را گرفت و سرانجام کل ساختمان آتش گرفت!

اورت مورت
یا NOOOOOOOOO

اریک دارای اختیاراتی است ، این امر فوراً روشن است ، زیرا واضح است که الگویی که tellredal برای بیان داستان خود استفاده کرده است ، مدل کروننبرگی مانند اسکنرها است ، مدلی که چهار سال پیش توسط ذهن ذهن ساخته شده بود ، علیرغم اظهارات نویسنده ای که Mortal را به X-Men و Chronicle شبیه کرد (شاید به این امید که فیلم همان موقعیت را برای کارگردانی یک فیلم سینمایی "رسمی" که در آن زمان جاش ترانک داشت به او برساند): مردی وجود دارد که قدرت دارد و نمی داند چگونه آن را بررسی کنید ، و شخصی وجود دارد که به او در انجام آن کمک خواهد کرد. و البته در پس زمینه پلیس وجود دارد و یانکی ها در شکل سفیری هستند که اهداف آنها نسبت به اریک هرگز کاملاً مشخص نیست.

بنابراین مورتال بیشتر از یک ماجراجویی ابرقهرمانی سنتی ، راهی برای رشد و آگاهی از قدرت فرد است - این همان چیزی است که معمولاً در اولین اقدام یک فیلم سینمایی اتفاق می افتد که در کل فیلم پخش می شود. در قلب همه اینها رابطه بین اریک و جنیفر لارنس از تهمت ها ، کریستین ، روانشناس بلوند چشم آبی آسمانی است ، که شیفته این پسر با چهره یک ترانه سرای مستقل است (که نات ولف در واقع او زندگی ، با این فرض که شما برچسب "indie" موسیقی او را قبول دارید) و فوراً می فهمد که چگونه به آن نزدیک شوید و به او کمک کنید قدرت خود را کنترل کند.

کریستین فانی
"آماده؟ بله ، اطلاعات ، چگونه به نروژی می گویید "اسکار"؟ "

زیرا در اینجا فراموش نکنید: تاریخ قدرتها بسیار مهم است و در حال تکامل مداوم است. بین نمای پانوراما از fjord و نمای نزدیک Nat

مامان یک داستان اصلی را تماشا می کند: دریافت مورتال
بررسی ها | 12/10/2020 | توسط استنلیو کوبریک
فیورد فانی
بیرون ، فیورد

André redvredal یکی از آن نام هایی است که بسیار عجیب باعث می شود که هنوز ندیده باشم با یک فیلم مارول یا DC یا سخاوتمندانه تر با چیزی که به ابرقهرمانی ارتباط دارد مرتبط باشد. او مشخصات عالی است: جوان (-ish) ، خلاق و امیدوار ، بسیار خوب در کار با پول کمی و دو طناب ، و سپس نروژی ، بنابراین مطمئناً خجالتی ، فروتن و با احترام به قوانین - یک سرباز کامل با آن لمس عجیب و غریب که Taika Waititi را بسیار اما با گوزن های شمالی ، با یک برنامه درسی بسیار قابل احترام که از فیلم های پیدا شده با هیولاها گرفته تا وحشت با اجسادی که مانند یک فیلم همگرا تا فیلم با بچه های کوچک روی دوچرخه خوانده می شود.

André redvredal نیز یکی از آن اسامی است که به وضوح اهمیت زیادی می دهد که حداقل یک بار در زندگی حرفه ای خود با ابرقهرمانگی در ارتباط باشد - یکی؟ ق اما چه می شود یکی ، Mortal او ، که در فوریه به طور کلی بی علاقانه آزاد شد و از آن به بعد ماه ها به هیچ وجه گه و گه نکرد تا لحظه ای که تصمیم گرفتم عدالت او را اجرا کنم ، این فقط INIZiO است! این یک داستان از ابرقدرت های سبک نروژی از نظر ارجاعات فرهنگی است که زمان خوبی را صرف می کند تا شخصیت ها را ارائه دهد و باعث شود آنها به تعاملات کم و بیش جالب توجه بپردازند ... و سپس ، در بهترین حالت ، وقتی زمان انفجار است و سرانجام تصمیم می گیرد که وقتی بزرگ شد می خواهد چه کاری انجام دهد ، ناگهان سرانجام مورتال پایان می یابد ، که فکر می کنم ترجمه "بد" باشد. و بنابراین آنچه که تا آن زمان پوشش خوبی از یک فیلم کروننبرگ بود ، پیش از این متوقف می شود

آواز تم!

رنج ولف یا چشمان بسیار آبی گلدیلاکس (نمی دانم آیا مشخص است که redredal برای اولین بار فیلم دیوانه و نزدیک ساخته است) ، همچنین فضا برای درک بهتر این داستان از اریک که مردم را به آتش می کشد وجود دارد با فکر و هنگامی که دیوانه می شود می تواند رعد و برق را برانگیزد. هوم ، پسری با اصالت نروژی که متوجه می شود می تواند رعد و برق را کنترل کند: مرجع ظریف پنهان شده توسط redvredal در پشت این تصویر جالب و غیر قابل نفوذ چه خواهد بود؟ متأسفانه ، هر بار که مورتال به ما نشان می دهد اریک گامی به جلو در مسیر درک اینکه ثور است گام برمی دارد ، محدودیت های او طاقت فرسا می شوند: اول از همه یک CGI که اگر "بهانه" نباشد ، چگونه تعریف نمی کند ، redvredal برای پنهان کردن چشمگیرترین اثرات تخریب توسط اریک در پشت عکسهای بسیار محکم روی چهره رنج دیده اش - راه حلی که به احتمال زیاد با توجه به اینکه وقتی زمینه گسترش می یابد نمایش به دلیل بهانه CGI فوق الذکر خراب می شود ، که مورتال خود را برای همه پیدا می کند زمان را در بن بست خلاق که از آن مجبور است با تمرکز بر همه چیز روی جنبه انسانی بیرون بیاورد و کمی از آن جنبه بصری غافل شود که در داستان های ترسناک و ترسناک بسیار برجسته و موفق بود.

بگذارید صریح بگویم که من از redredal که لمسش اینجا و آنجا شناخته می شود متنفر نیستم. این است که در اینجا او واقعاً فاقد لبه پیوند زدن بر روی ستون فقرات داستان اصلی است که هیچ حس لعنتی وجودی ندارد ، جز از منظر حداقل دو فصل دیگر (خوب بله شاید من کمی متنفر بودن). و حتی ارزش تقلب و استناد به شاهکارهایی با ساختاری مشابه را ندارد ، نمی دانم ، دارکمن: فیلم رائمی فقط یک فیلم بود ، نه یک قوس داستانی ناقص که نتیجه آن را در هفته آینده در این کانال کشف خواهید کرد.

من فقط می گویم که شما می توانید یک داستان مبدا را بدون تبدیل شدن به پایلوت یک سریال تلویزیونی غیرقابل حضور با اپیزودهای یک ساعت و چهل تایی و در بهترین حالت به پایان برسانید و بدون نتیجه گیری واقعی بگذارید ، فیلمبرداری کنید.

امیدوارم که redvredal نخواهد ، آمون آمارت سوئدی است و آنها همچنین عالی نیستند ، اما به نظر می رسد اغراق آمیز بودن نروژ برای این سقط جنین مهم باشد - نه به این معنی که بد است بلکه به معنای واقعی کلمه اصطلاح است. ، فیلمی که وجودش قبل از اینکه حتی فرصت شکوفایی داشته باشد به پایان رسیده است ، یک پروژه جالب تا چند ثانیه دیگر از انتها و اگر غیر از چشم انداز دنباله آن باشد ، و یک دنباله دیگر ، و غیرقابل توصیف باشد دنباله دیگری نیز وجود دارد ، و هرچه مهمتر ، من همیشه شکایت دارم که دیگر هیچ کس داستانهای جدیدی نمی نویسد و وقتی پسری می آید که آن را امتحان می کند ، معلوم می شود که او این کار را با کپی کردن برادران بزرگتر و نجیب تر انجام داده است و ترجیح می دهند بر روی حق رای دادن تمرکز کنند (یا "ایجاد یک جهان گسترش یافته") و نه در مورد ساختن یک داستان خوب که شروع می شود و پایان می یابد زیرا داستان های لعنتی باید شما و داستان های اصلی را لعنت کند.

فانی ، البته ، به یک فیورد باز می شود. سپس بیش از یک fjord ، با هواپیمای بدون سرنشین ، سپس بیش از همان fiord اما با هلی کوپتر ، و به طور خلاصه به طور کلی Øvredal مشتاق عکس های هوایی خود است و فورا روشن می کند که ما در نروژ ، کشور فیوردها و مناظر نفسگیر پر از کوههای پوشیده از برف ، کانالهای پر از آب در چمن و سوسیال دموکراسی. در مجاورت این fjord یک موجود عجیب و غریب ، یک "آمریکایی" به نام اریک وجود دارد که اجداد نروژی دارد و بنابراین به سرزمین اجداد خود رفت تا دوباره با خانواده اش ارتباط برقرار کند. مال او را مقصر دانست! با ورود به مزرعه اجدادش ، اریک کاملاً سندرم عجیبی داشت که در آنجا احساس مریضی و جیغ کشیدن و سرش را گرفت و سرانجام کل ساختمان آتش گرفت!

اورت مورت
یا NOOOOOOOOO

اریک دارای اختیاراتی است ، این امر فوراً روشن است ، زیرا واضح است که الگویی که tellredal برای بیان داستان خود استفاده کرده است ، مدل کروننبرگی مانند اسکنرها است ، مدلی که چهار سال پیش توسط ذهن ذهن ساخته شده بود ، علیرغم اظهارات نویسنده ای که Mortal را به X-Men و Chronicle شبیه کرد (شاید به این امید که فیلم همان موقعیت را برای کارگردانی یک فیلم سینمایی "رسمی" که در آن زمان جاش ترانک داشت به او برساند): مردی وجود دارد که قدرت دارد و نمی داند چگونه آن را بررسی کنید ، و شخصی وجود دارد که به او در انجام آن کمک خواهد کرد. و البته در پس زمینه پلیس وجود دارد و یانکی ها در شکل سفیری هستند که اهداف آنها نسبت به اریک هرگز کاملاً مشخص نیست.

بنابراین مورتال بیشتر از یک ماجراجویی ابرقهرمانی سنتی ، راهی برای رشد و آگاهی از قدرت فرد است - این همان چیزی است که معمولاً در اولین اقدام یک فیلم سینمایی اتفاق می افتد که در کل فیلم پخش می شود. در قلب همه اینها رابطه بین اریک و جنیفر لارنس از تهمت ها ، کریستین ، روانشناس بلوند چشم آبی آسمانی است ، که شیفته این پسر با چهره یک ترانه سرای مستقل است (که نات ولف در واقع او زندگی ، با این فرض که شما برچسب "indie" موسیقی او را قبول دارید) و فوراً می فهمد که چگونه به آن نزدیک شوید و به او کمک کنید قدرت خود را کنترل کند.

کریستین فانی
"آماده؟ بله ، اطلاعات ، چگونه به نروژی می گویید "اسکار"؟ "

زیرا در اینجا فراموش نکنید: تاریخ قدرتها بسیار مهم است و در حال تکامل مداوم است. بین نمای پانوراما از fjord و نمای نزدیک Nat

نویسنده:

تاریخ: يکشنبه 27 مهر 1399 ساعت: 23:48

تعداد بازديد : 1654

به این پست رای دهید:

بخش نظرات این مطلب


ليست صفحات

تعداد صفحات : 2

آمار

آمار مطالب آمار مطالب
کل مطالب : 23
کل نظرات : 0
آمار کاربران آمار کاربران
افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0
آمار بازدیدآمار بازدید
بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 0
ورودی امروز گوگل : 0
ورودی گوگل دیروز : 0
بازدید هفته : 88
بازدید ماه : 429
بازدید سال : 2043
بازدید کلی : 23224
اطلاعات شما اطلاعات شما
آی پی : 3.21.93.44
مرورگر : Unknown AppleWebKit
سیستم عامل : Search Bot
امروز : جمعه 31 فروردین 1403

درباره ما

ورود کاربران

نام کاربری :
رمز عبور :

رمز عبور را فراموش کردم ؟

آخرین نظرات کاربران

امکانات جانبی